مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

نظریه فیلسوف شاهی افلاطون چیست؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- افلاطون در تقسیم بندی انوع ممکن حکومت، به پنج نمونه اشاره می کند که یکی از آنها فیلسوف شاهی است.

پنج دولت افلاطون گونه‌ای دسته‌بندی است که افلاطون در رسالهٔ جمهوری مطرح کرده است و حکومت‌های ممکن را به پنج دسته تقسیم‌بندی می‌کند. افلاطون همچنین در هم‌ارزی هر یک از این حکومت‌ها، فرد انسانی ویژه‌ای را قرار می‌دهد و به شباهت‌های حکومت و فرد همتراز آن می‌پردازد. گفتنی است که هرچه این فهرست پیش تر برود فاصله از حکومت ایده‌آل و مطلوب افزایش می‌یابد.



آریستوکراسی: حکومت مثالی افلاطون در ردهٔ حکومت‌های آریستوکراسی قرار می‌گیرد و انسان هم ارز این حکومت همان فیلسوف شاهی است که می‌باید زمام امور جامعه را در دست داشته باشد.


تیموکراسی: چنانکه در آرمانشهر افلاطون اصول زاد و ولد درست، رعایت نشود؛ در میان طبقهٔ زمامدار فرزندانی با نژاد پست تر تولید می‌شوند و آن‌ها هم به نوبه خود به کشمکش با نژاد طلایی و اصیل می پردارند و با زور مردم را به سمت خود می‌کشانند. در نتیجه اصالت به «تفاخر» و زور داده می‌شود و حکومت تایموکراسی شکل می‌گیرد. انسان تیموکرات تندخو و خشن است اما در عین حال بری از همهٔ فضایل نیست.


الیگارشی: حکومت تیموکراسی برای زمان جنگ می‌تواند عملکرد خوبی داشته باشد اما برای دوران صلح کارساز نیست. در دوران صلح حاکمان به سمت جمع‌آوری ثروت می‌روند و قانون را به انحای گوناگون به نفع ثروتمندان تغییر می‌دهند و زمینهٔ برپایی حکومت الیگارشی را به وجود می‌آورند. این حکومت در زمان جنگ توان دفاع از کشور را ندارد. همچنین به نبردهای طبقاتی دامن می‌زند. انسان هم ارز این حکومت کسی است که به تقلید پدر به جمع‌آوری مال می‌پردازد.


دموکراسی: اختلاف طبقاتی و در نتیجه افزایش رباخواری و هرچه بیشتر به زیر بار وام‌های سنگین رفتن مردم عادی از یک سو و سستی و فرومایگی طبقات مرفه در اثر وفور نعمت از دیگر سو نهایتاً سبب بروز انقلاب پیروزمندانه‌ای از طرف توده‌های فرودست می‌شود و مساوات و آزادی را ایجاد می‌کنند. دراین حکومت اندیشه‌های رنگارنگ در جامعه به وجود می‌آید و بی بند و باری رواج پیدا می‌کند. همچنین عامهٔ مردم ناآگاه به خود اجازه می‌دهند در مسائل زمامداری وارد شوند. فرد معادل این حکومت هوس‌های غیرضرور را به نیازهای ضروری برتری می‌نهد و به دنبال لذت جویی است.


استبداد: با این وجود افلاطون استبداد را پس از دمکراسی قرار می‌دهد. بدین ترتیب که در حکومت دموکراسی سه دسته مردم به وجود می‌آیند. دسته‌ای تنها توان بالایی دارند و همانند «زنبورهای نیش دارند» , دسته‌ای از نظم برخوردارند اما به دلیل نبود تربیت معنوی به ثروت اندوزی کشیده می‌شوند. دستهٔ سوم تودهٔ مردم هستند که هیچ یک از فضیلت‌های دو گروه نخست را ندارند. در نتیجه دستهٔ نخست با همراه کردن تودهٔ مردم خود را ناجی و پیشوای ملت معرفی می‌کنند و به زور ثروت دستهٔ دوم و سپس تمام قدرت را تصاحب می‌کنند و سپس روز به روز از تودهٔ مردم فاصله می‌گیرند.

کمال گرایی (Perfectionism) چیست؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- کمال‌طلبی، کمال‌گرایی یا کمال‌پرستی، (به انگلیسی: Perfectionism) در روانشناسی باوریست که که در آن باید تمام کارها را به شیوه‌ای وسواسی کامل انجام داد و غیر از آن مورد قبول نیست. از دیدگاه پاتولوژی، کمال‌پرستی اختلال شخصیتیی مربوط به حالت وسواس و اجبار است که در آن اگر انجام کاری یا نتیجه کاری کمتر از کمال باشد، مورد قبول فرد قرار نمی‌گیرد. در چنین حالاتی باورهای یاد شده غیر سالم هستند و روانشناسان از چنین افرادی به عنوان کمال‌طلبان نابهنجار یاد می‌کنند.



پارکر محقق دانشگاه جان هاپکینز، تعریف ساده ای از کمال طلبی دارد. او می‌گوید: انسانهای کمال طلب، فشاری دائمی برای حرکت به سمت هدفهای غیرقابل دستیابی در درون خود احساس می‌کنند. آنها ارزش خودشان را با کارایی خودشان و دستاوردهایشان می‌سنجند.


نشانه‌های رفتاری کمال گرایی

  1. همیشه در تصمیم گیری مشکل دارند چون از اشتباه کردن می‌ترسند. تصمیم گیری قطعی برای شان سخت است مثلا وقتی می‌خواهند لباس بخرند بارها و بارها مغازه‌های مختلف را می‌بینند با دیگران مشورت می‌کنند بالاخره نمی‌توانند به راحتی تصمیم بگیرند.
  2. از این که مورد انتقاد قرار بگیرند می‌ترسند، وقتی انتقادی را می‌شنوند ناراحت می‌شوند.
  3. همان طور که از اسمش مشخص است، افراد این تیپ همیشه دنبال بهترین‌ها هستند در حقیقت آدم‌های آرمان گرایی هستند که خیلی برای شان مهم است خوب باشند.
  4. این افراد می‌خواهند همیشه در زندگی نقش پسر خوب یا دختر خوب را بازی کنند.
  5. دیگران نیز از اینگونه افراد انتظار دارند که همیشه آدم خوبه باشند، مثلا والدین همیشه او را به عنوان پسر خوب یا دختر خوب می‌شناسند.
  6. همواره برای شان درست و غلط مهم است، یعنی همیشه می‌خواهند کارهای شان درست و بهترین باشد
  7. اگر زمانی بفهمند کار نادرست یا اشتباهی کرده‌اند، کاملا به هم می‌ریزند.
  8. همیشه یک ترس درونی از اشتباه کردن در آن‌ها وجود دارد.
  9. این افراد سرزنش‌های درونی فراوانی دارند به همین دلیل همیشه در درون شان احساس گناه و سرزنش می‌کنند.
  10. همیشه فکر می‌کنند، باید کاری انجام دهند که بهتر شوند.
  11. این آدم‌ها در تمام طول زندگی شان به دنبال انجام کارهایی هستند که مفید باشد.
  12. این آدم‌ها معمولا از لحظات شان لذت نمی برندو نمی‌توانند در همان لحظه باشند یعنی همیشه در آینده به دنبال نتیجه هستند.
  13. تنها وقتی به نتیجه برسند احساس خوبی خواهند داشت که البته این احساس خوب موقت است چون وقتی نتیجه‌ای به دست می‌آید دیگر تمام است و تلاش برای نتیجه دیگری آغاز می‌شود.
  14. مدام در حال ارزیابی خودشان هستند و مدام در ذهن شان در حال پرسیدن سوال‌هایی مانند من به اندازه کافی خوب هستم؟ یا من به اندازه کافی کار می‌کنم؟ یا... هستند یعنی همیشه در درون شان دادگاهی برپاست.
  15. بسیاری از اوقات ناراضی و سرخورده و ناراحت هستند چون یک آدم کما ل گرا انتظارات و توقعات زیادی از خودش، دیگران و دنیای پیرامون دارد.
  16. مرتب میزان پیشرفت شان را ارزیابی می‌کنند.
  17. همیشه نگاه شان این است که یا همه یا هیچ. یعنی فکر می‌کنند، تنها یک راه درست وجود دارد.
  18. برای این آدم‌ها قوانین و چهارچوب‌ها خیلی مهم است.
  19. آنقدر به دنبال بی نقص‌ها و کامل‌ها هستند که چندان از زندگی لذت نمی‌برند.
  20. ذهن خیلی شلوغی دارند.
  21. نظم و هماهنگی و همیشه مرتب وبا برنامه بودن برای شان خیلی مهم است.

چرا علیه ترک ها جوک می سازند؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- ما در ایران با پدیده ای به نام آسیمیلاسیون روبرو هستیم. این را در کتاب ایران و ترک ها می توان خواند. در این کتاب بعد از اینکه به تبعیض هایی که در خصوص اقلیت های قومی مانند ترک ها می شود، اشاره می کند به مساله آسیمیلاسیون می پردازد.



 اما هدف از این اقدامات چیست؟

 البته همانطوریکه گفته شد هدف نهایی، استعمار ملت های ایرانی است و ابزار شونیسم نیز در راه رسیدن به این هدف آسیمیلاسیون یا حل کردن ملت های غیر فارس در داخل ملت فارس است. در این راه نیز زبان ما را هدف گرفتند. آنها می دانستند اگر زبان ما را نابود کنند ادبیات و تاریخ ما را نیز می توانند انکار کنند. آموزش و پرورش و انتشار کتاب و مجله به زبان مادریمان را محدود کردند و در نتیجه زبان ما محدود به مکالمات روزمره و سطحی شد. وقتی زبان نیز پشتوانه نوشتاری نداشته باشد و دایره استفاده از آن از مکالمات روزمره تجاوز نکند، کلمه ها فراموش شده و زبان فقیر می شود. این فقر نیز خبیثانه دستاویزی برای تحقیر افرادی (بخصوص نسل های جدید تر) می گردد که بی خبر از همه جا زبان مادری شان را از آنها مضایقه کرده اند! آنها متهم می شوند که شما زبانتان لهجه ای بیش نیست که ملغمه ای از زبان فارسی می باشد! نه شاعر دارید و نه ادبیات! دو تا شاعر دارید آنهم شعر فارسی گفته اند! اجدادتان نیز وحشیانی بوده اند که به ایران حمله کرده اند! و بیچاره جوانی که خواندن و نوشتن به زبان مادری اش را نمی داند و نگذاشته اند تاریخ صحیح خود را بخواند و گوش او را با نژاد پاک آریا و زبان برتر فارسی کر کرده اند، و تاکنون نامی از دده قورقورد و فضولی و نسیمی نشنیده است، شروع به باور کردن دروغ ها و تهمت های این مکاران نژادپرست می کند. جوک ها و تحقیر های گستاخانه نیز او را بیشتر دچار حس حقارت نموده و گاه کار به جایی می رسد که خود ناخواسته هم سوی سیستم شونیسمی گشته و هویت خود را انکار می کند. می گوید من آذری هستم نه ترک! از ترکی صحبت کردن می پرهیزد! لهجه ترکی خود را پنهان می کند! اسامی کوروش و داریوش را برای کودکان ترک خود انتخاب می کند! با کودکان خود فارسی سخن می گوید یعنی به زبانی که خود سخن گفتن به آن را درست بلد نیست! مهاجرت به تهران و بریدن از زادگاه خود، برای او تبدیل به آرزو می شود و در تهران نیز اگر بپرسی ترکی یا فارس می گوید پدر و مادرم ترک است ولی من بچه تهرانم! برای اینکه حساب خود را از ترک ها جدا بسازد، در تعریف جوک های ضد ترکی با جوکرها همگام می شود! او دیگر ترک نیست او آسیمیله شده و اختیارش در دست اربابان شونیست است!

من شخصا به این حرف ها اعتقادی ندارم. یعنی فکر می کنم که ما در ایران ترک نداریم بلکه ترک زبان داریم. آذری ها مورد احترام مردم ایران هستند و البته جریان هایی هستند که می خواهند در میان ایرانیان تفرقه بیاندازند. دوستان ترک زبان من همیشه مورد احترام بوده اند و ما روابط بسیار خوبی با هم داشته ایم. در واقع یک یکدستی با ترک زبانان پیدا کرده ایم. حال شاید در نحوه سیاستگذاری های فرهنگی دولت در خصوص این اقلیت ها نوعی تمایل به آسیمیلاسیون باشد اما به عنوان یک ایرانی، این را قبول ندارم که ترک زبانان باید از ایران جدا شوند. این ها مسائلی هستند که باید به مرور اصلاح شوند.

جلال آل احمد نیز داستانی تعریف می کند که این مساله جوک هایی که برای ترک ها ساخته اند را به بازار تهران و حضور ترک زبان ها در آن بازار در دهه 1340 نسبت می دهد.