مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

نگاهی تاریخی به سیاستگذاری فرهنگی در روسیه تزاری

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- دوره‌های سیاستگذاری فرهنگی روسیه تزاری در ورارود (1917 ـ1864) عنوان مقاله ای است که در نشریه «مطالعات اوراسیای مرکزی» با مشخصات: دوره 8، شماره 2، پاییز 1394، صفحه 173-191منتشر شده است. 

نوع مقاله: مقاله پژوهشی

نویسندگان

سیده فهیمه ابراهیمی 

استادیار تاریخ، دانشگاه مذاهب اسلامی



چکیده

سال‌های نخست ورود روسیة تزاری به ورارود، روزگار اوج قدرت این امپراتوری نبود؛ افزون بر رقبای قدرتمندی چون انگلیس، تحولات رو به گسترش درونی بر تضعیف کنش آن در منطقه می‌افزود. این مسائل در کنار اختلاف آرای سیاستگذاران روسی با ملی‌گرایان مسیحی، واکنش مردم منطقه، ضعف فرماندهان منصوب در این بخش و تحولات منطقه‌ای و جهانی سبب می‌شد تا آنچه سرانجام باعنوان روسی‌سازی در بعد فرهنگی در منطقه به اجرا درآمد، ویژگی‌های خاصی پیدا کند. در این نوشتار باعنوان «دوره‌های سیاستگذاری فرهنگی روسیة تزاری در فرارود»به این پرسش می‌پردازیم که سیاست‌های فرهنگی روسیه در ورارود چند دورة متفاوت را تجربه کرد و علت تغییر در هر مرحله چه بود؟  پاسخ این است که فرماندهان روسی سه دورة متفاوت سیاستگذاری را در منطقه به‌نمایش گذاشتند که مجموعه‌ای از عوامل محلی، داخلی و خارجی در هر دوره‌ای سبب تغییرآن‌ها می‌شد.

کلیدواژگان

ترکستان؛ روسی‌سازی؛ روسیه؛ سیاست‌های فرهنگی؛ ورارود

این مقاله به مساله سیاست فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی می پردازد. اگرچه رویکرد مقاله تاریخی است اما می توان رگه هایی از مطالعات فرهنگی را در آن ردگیری کرد. 

لینک دانلود رایگان مقاله

سیاست فرهنگی نقطه اتکای ارشمیدسی در تحول جامعه

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- امروز سیاستگذاری های فرهنگی که در خارج از کشور برای فرهنگ ایرانی انجام می شود باعث ایجاد یک سری معنویت های جدید شده است که برخی از آنها بسیار از حد دور هستند (مثل شیطان پرستی) و برخی از آنها نیز قابل تامل می باشند (مانند اوشو). اما همه این ها نوعی معنویت جدید (New Spirituality) هستند.

خود بحث نوکیشی یک بحث سیاست فرهنگی است. و می تواند مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. چراکه ما در سیاست فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی و سیاست فرهنگ با ایده ها سر و کار داریم و همزمان به رویه ها و مهارت ها نیز نیم نگاهی می اندازیم.

نقد کردن نیازمند عیار است و نیازمند یک نقطه ارشمیدسی است و یافتن این نقطه هنر شخصی است که در حوزه مطالعات فرهنگی کار می کند.


برای توضیح بیشتر درباره نقطه ارشمیدسی که به آن علاقه دارم باید بگویم: ارشمیدس در مورد خودش گفته‌ای دارد که با وجود گذشت قرنها جاودان مانده و آن این است: «نقطه اتکایی به من بدهید، من زمین را از جا بلند خواهم کرد». عین همین اظهار به صورت دیگری در متون ادبی زبان یونانی از قول ارشمیدس نقل شده‌است، اما مفهوم در هر دو صورت یکی است. ارشمیدس هم چون عقاب گوشه گیر و منزوی بود، در جوانی به مصر مسافرت کرد و مدتی در شهر اسکندریه به تحصیل پرداخت و در این شهر دو دوست قدیمی یافت، یکی کونون (این شخص ریاضیدان قابلی بود که ارشمیدس چه از لحاظ فکری و چه از نظر شخصی برای وی احترام بسیار داشت) و دیگری اراتوستن که گر چه ریاضیدان لایقی بود، اما مردی سطحی به شمار می‌رفت که برای خویش احترام خارق‌العاده‌ای قائل بود.

ژئوکالچر چیست؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- واژه های ژئوپلتیک و ژئوکالچر (زمین فرهنگ) معمولا در ادبیات کنار همدیگر به کار می روند. این به دلیل نوعی همپوشانی میان این دو عبارت است.

ژئو کالچر عبارت است از:

«values that are very widely shared throughout the world-system, both explicitly and latently»

نویسنده برای نمونه ای از ژئو کالچر می نویسد:

«The earlier centuries had already produced capitalism, a global axial division of labor, and a system of core states vying for hegemony over the emerging international political order. The French Revolution introduced two new fundamental cultural considerations into the politics of the capitalist world-system: political change was now seen as normal, and the locus of political sovereignty was now believed to be located not with monarchs but with “something much more elusive, the ‘people’” (p. 1). 

These two momentous changes led to the emergence of “ideologies,” which Wallerstein defines as “political metastrategies” aimed at reconciling the striving for expanded popular sovereignty with the elites’ desire “to maintain themselves in power and to ensure their continuing ability to accumulate capital endlessly” (ibid.).»



سپس نویسنده به سه ایدئولوژی که بر این اساس در قرن 19 ایجاد شده است اشاره می کند و آنها را اینچنین بر می شمارد:

«Three main ideologies developed in the nineteenth century, each one locating itself “in opposition to something else” (p. 11). The first was conservatism, in reaction to the French Revolution; then came liberalism, which began as a negation of conservatism; last came socialism, which positioned itself as a rejection of liberalism.»

ادامه این مقاله را که داستانی بسیار زیبا دارد می توانید در سایت سیج مطالعه کنید.