مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

فرهنگ از منظر نشانه شناسی

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- فرهنگ به 1400 سال پیش باز می گردد. در آن سال ها تغییراتی در مغز بشر ایجاد شد که در نهایت منجر به شکلگیری فرهنگ شد.

ابزارسازی، شکارهای برنامه ریزی شده ابتدا شکل گرفتند و از 100 هزار سال پیش به این سو، ارتباطات کلامی شکل گرفت.

تایلر یکی از افرادی است که به بحث فرهنگ توجه کرده است. فرهنگ و جامعه توسط این متفکر برای اولین بار تفکیک می شود.

از منظر مردم شناسی هرودوت اولین بار مطالعات فرهنگی را شروع کرده است. اولین مطالعات فرهنگی که شامل نظام های نشانه ای و زبانی و اسطوره ای می شود.



در قرن 19 میلادی، مارکس معتقد بود که شکل های مختلف فرهنگی حاصل منازعات فرهنگی هستند.

فرانسیس بوآس، به امریکا رفت و تحت تاثیر سوسور بحث نسبیت فرهنگی را مطرح کرد. سه دانشجوی او ادوارد ساپیر، مارگارت مید و روث بندیکت بودند.

ساپیر و ولف، نظریه نسبیت زبانی را مطرح کردند.

فرضیه ساپیر و ولف عنوان نسبیت زبانی دارد.

بر اساس این نظریه ساختارهای زبان بر تفکر ما تاثیر می گذارد و چون ما زبان های مختلفی داریم، نگاه های متفاوتی داریم.

به عنوان مثال گریه کردن یک نماد است. اینکه ما از چه حالت هایی آن را نشانه می گیریم، با توجه به تغذیه می توان مفهوم گریه را نشانه شناسی کرد.

ریچارد داوکینز می گوید: فرهنگ بقا و پیشرفت را تضمین می کند. 

وی به جای Sene از memetic استفاده کرده است.


نظریه مند کردن مصرف

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- در بحث نظریه مند کردن مصرف به نظریه هایی که در این حوزه وجود دارد می پردازیم. 

مارکس: کارل مارکس از بیگانگی و شی وارگی و غریبه گی می گوید. اینکه کارگر با کالایی که آن را تولید می کند ارتباط نمی گیرد. 

مارکس می گوید: کارگر کالایی را تولید می کند اما نسبت به آن بیگانه است. سرمایه مفهومی محوری است. مفهومی مجرد است. سرمایه در ماشین آلات می باشد.

آلتوسر: برای بررسی مطالعات مارکس باید به نظریات اولیه و ثانویه او نگاه کرد. او نظریات اولیه مارکس را قبول نداشته است. 

در دوره پیش از سرمایه داری، هرچیری که کارگر تولید می کرد، متعلق به خودشان می شد. 

ماکس وبر: بحث منزلت اجتماعی را مطرح می کند. 

عامل فرهنگی در نظریات کالوانیسم مطرح می شود که به پیوریتن ها و نگاه خاص آنها به پدیده مصرف می پردازد.

مارکسیسم چند نکته کلیدی دارد:

1. بیگانگی اجتماعی

2. آگاهی کاذب

در گذشته کارگر بسیاری از چیزهایی را که تولید می کرد را نمی توانست بخرد. 

الگوی قدیمی مصرف، شکل نمادین پیدا نکرده است. 

مارکس ایده آلیست بوده و به نظریات هگل اعتقاد نداشته است.



کتاب مصرف فرهنگ: 

در این کتاب به مساله تفاوت میان نشانه و نماد می پردازد:

  • نشانه: امر محسوس است.
  • نماد: مجرد و انتزاعی است.

فرهنگ هایی که مردم می پذیرند، ممکن است خودآگاه نباشد. 

در حوزه مصرف دو نوع نظریه داریم:

1. نظریات ساختارگرایی: متاثر از بحث های سوسور است. زمان را به مجموعه ای از قواعد زبان تقسیم می کند. که به آن Long و Parol می گویند.

لویی استراوس نیز همین کار را انجام می دهد و در بررسی اسطوره ها به قوانین و معانی درونی و فرهنگ می پردازد.

2. نظریات پسا ساختارگرایی: بیشتر در پسا ساختارگرایی به عنوان پست مدرن به آن می پردازند.

در پست مدرن، واژه  غیبت اهمیت پیدا می کند، تا واژه حضور.

انسان می تواند صبح سنتی و ظهر مدرن باشد.

در مدرن با ثبات روبرو هستیم. اما در پست مدرن با بازنمایی هایی غیر پایدار و متغییر روبرو هستیم. در روش های پوزیتیویستی مدرن به روش های تفسیری و معنایی پست مدرنیستی روبرو می شویم. ما با معانی مختلف روبرو هستیم.

مدرن به امر واقعی و پست مدرن به امر فراواقعی اشاره دارد. در مدرن توجه به هویت های قومی است و تاریخ آن از 1960 تولید شده است. چیزی که اهمیت پیدا می کند، تفاوت هاست. اهمیت کار و مرکزیت کار جای خود را به مصرف گرایی می دهد.


تغییرات فرهنگی از نگاه اینگلهارت

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- اینگلهارت می گوید نگرش جدیدی نسبت به دین ایجاد شده است. رو از روش تاریخی، تحقیقی، توصیفی و اثباتی استفاده می کند. اینگلهارت به دنبال تبیین تغییرات فرهنگ است. اینکه چه عواملی بر آن تاثیر می گذارد؟

لوی استراوس می گوید: قواعد اجتماعی چگونه غرایض را تغییر می دهد؟

وبر نیز از عبارت «هنجار و وجدان جمعی» استفاده می کند. اینکه شخص چگونه باورهایش را در جمع متبلور می کند. کتاب «صور بنیانی و حیات دینی» را مطالعه کنید.

نظریه این کتاب کارکرد گرایی است.

مارکس به عنوان جامعه شناس به آگاهی، ایدئولوژی و از خود بیگانگی می پردازد. در نظریه تضاد، سنت های نظریه کارکردگرایی ساختاری را نقد می کند. نظریه تضاد مارکس به روایتی فرهنگ شناسی است.



کلیدواژه های مطالعات فرهنگی:

  1. تجربه زیسته
  2. حاشیه ها
  3. هژمونی
  4. سلطه
  5. حاشیه نشین ها
  6. بازنمایی
  7. بازتولید
  8. سوژه
  9. ابژه

کتاب اینگلهارت 13 فصل دارد. سوال اینگلهارت در مورد نظام های سرمایه داری است. مارکس سوال جدی که در آن مدعی شد که جوامع سرمایه داری آنقدر رو به اضمحلال می روند که نظام سرمایه داری به هم می ریزد. 

گرامشی از دو دولت حرف می زند:

1. دولت پاسبانی: دولت زور

2. دولت اخلاقی: هژمونی

دولت های اخلاقی، فکری تولید می کنند که رهبری کننده باشد. که بیشتر از نیرنگ و فریب چیزی نیست. سعی می کنند به ارزش های فردی توجه کنند و روی نابرابری های اجتماعی تاکید نمایند.

آنها طبقه را درک می کنند.

مصرف انبوه و توجه به سلایق عامه باعث شده است که مردم کرخت شوند. فاصله طبقاتی از بین نرفته است اما نسبت به فهم آن کرخت شده ایم.

آلتوسر هم به این سوالات پرداخته است و اینگلهارت با این سوال نگاه خودش را می گوید: «نظام سرمایه داری چگونه است؟»