مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

همه چیز درباره فرانسیس فوکویاما

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»-سایت شخصیت نگار یکی از سایت های تخصصی بسیار خوب برای معرفی شخصیت های معاصر و غیر معاصر ایران و جهان است. در این بخش معرفی یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما را نقل می کنیم.

یوشی‌ هیرو فرانسیس فوکویاما، استراتژیست آمریکایی با اصلیت ژاپنی، متخصص اقتصاد سیاسی، عضو سابق دفتر برنامه‌ریزی‌های سیاسی در وزارت امور خارجه آمریکا، تحلیلگر ارشد مرکز مطالعاتی «راند»، رئیس گروه توسعه اقتصادی بین‌المللی دانشگاه جان هاپکینز، مدرس دروس سیاست عمومی و اقتصاد سیاسی بین‌المللی در دانشگاه‌های مختلف کشور و نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» است که به خاطر نظریه‌پردازی «پایان تاریخ» مشهور است.


-زندگینامه

یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما (Yoshihiro Francis Fukuyama)‏، در 27 اکتبر سال 1952 میلادی در هایدپارک در جوار شــیکاگو متولد شــد. پدرش، یوشــیو فوکویاما، نســل دوم آمریکاهای ژاپنی‌تبار بود که دکترای جامعه‌شناسی از دانشگاه شیکاگو داشت و به‌عنوان کشیش کلیسای پروتستان خـدمت می‌کـرد. مـادرش، تـوشــیکو کاواتـا کـه در شــهر کیـوتـو ژاپـن متولد شــد، دختر شــیرو کاواتا، بنیان‏گذار دپارتمان اقتصاد دانشگاه کیوتو و نخستین رئیس دانشگاه شهر اوساکا بود.

فوکویاما به عنوان جوان‏ترین استراتژیست غربی‏ها و آمریکا محسوب می‏شود چراکه حجم پختگی برای کسانی که در مسائل استراتژیستی غرب بحث می‏کنند عموماً بعد از 65 سال و 70 سال است که در این میان فوکویاما جوان‏ترین و تأثیر گذارترین آنهاست. او به خاطر نظریه پردازی «پایان تاریخ» مشهور است که در این نظریه ادعا کرده است: «چیزی که شاهد عینی آن هستیم تنها پایان جنگ سرد یا عبور از یک دوران تاریخی جنگ سرد نیست، بلکه این، نقطه پایان تحول ایدئولوژیکی بشر و جهانی سازی لیبرال دموکراسی غربی به عنوان شکل نهایی حکومت بشر است.» اعتقاد او بر این بود که از طریق نظام تجدد و سکولار لیبرال دموکراسی غربی می‌توان علم ایجاد کرد، ثروت آفرید، فقر، بیماری‌ها و مشکلات مردم را رفع کرد و در نهایت، رفاه برای آن‌ها به ارمغان آورد.

 
-تحصیلات

فوکویاما دوران کودکی خود را در شهر نیویورک گذراند. وی در سال 1967 میلادی، همراه با خانواده، به ایالت شیکاگو مهاجرت کرد و در آنجا دوره دبیرستان را به پایان رساند. فوکویاما مدرک لیسانس خود را در رشته هنر از دانشگاه کرنل (Cornell University) به دست آورد و سپس در رشته فلسفه سیاسی ادامه تحصیل داد و به درجه دکترا از دانشگاه هاروارد (Harvard University) نائل آمد. وی در دوره دانشجویی در دانشگاه کرنل به انجمن دانشجوی تلوراید (Telluride Association) پیوست. فوکویاما استاد و رئیس گروه توسعه اقتصادی بین‌المللی دانشگاه جان هاپکینز در شهر واشنگتن دی سی است.



 

-تئوری پردازی فوکویاما درباره مکتب تشیع

فوکایاما در کنفرانسی در سال 1986 (سال 1365 و در اوج پیروزی‌های رزمندگان اسلام در جبهه مقاومت علیه استکبار جهانی) در اورشلیم، که توسط صهیونیستها برگزار شد، به ترسیم اندیشه سیاسی شیعه پرداخت. او برای تکمیل تحقیقاتش، در سالهای پس از جنگ، به عنوان جامعه شناس هلندی و با روادید این کشور به ایران آمد و به مدت 8 ماه اقامت از نزدیک به تحقیقات پرداخت.
   ادامه مطلب ...

مفهوم عادتواره (Habitus) بوردیو

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- وبلاگ بلقان آباد دیار من، که انصاری صدر در آن قلم می زند نگاه جامع و خوبی به مفهوم عادتواره بوردیو داشت. این مطلب را نقل می کنیم. برای تعریف عادت واره ها که بوردیو آن را منشأ کنش می داند، ابتدا باید چند واژه دیگر توضیح داده شوند:

_ سرمایه فرهنگی

بوردیو بر این باور است که سرمایه فرهنگی به سه شکل وجود دارد.در حال متجسد (embodied). که به خصائل دیر پای فکری و جسمی اشاره دارد. در حالت عینیت یافتگی (objectified) به شکل کالاهای فرهنگی (اشیاء مادی و رسانه هایی مثل: تصاویر، کتاب ها، لغت نامه ها، ادوات، ماشین آلات، و غیره) و نهادینه شده (presuppositions) مثل مدارک و مدارج آموزشی. (پنتام، رابرت ... [و دیگران]، سرمایه های اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه، ترجمه افشین خاک باز، حسین پویان، تهران: نشر شیراز، 1384، ص 137)

 که البته باز کردن و تشریح این سه نوع خارج از حوصله این تحقیق می باشد. و به طور خلاصه می توان گفت:

منظور از سرمایه های فرهنگی، ترکیبی از شناخت ها، آگاهی ها، آموزش ها و مدارک تحصیلی می باشد.این شناخت ها و آگاهی ها می توانند به صورت کلاسیک و آکادمیک در آموزشگاه ها کسب شده باشند و یا به صورت خودآموزی (Autodidacte) و یا غیر کلاسیک آموخته شده باشند. (بوردیو، نقل از منادی، مرتضی، جامعه شناسی خانواده:تحلیل روزمرگی و فضای درون خانواده، تهران: دانژه، 1385، ص 96)

بنابراین در نظر بوردیو، سرمایه های فرهنگی مقوله هایی اکتسابی و آموختنی هستند. و بسته به دوره زمانی و جامعه و طبقه اجتماعی می توان به دست آورد. 

 
_سرمایه اقتصادی

بوردیو، هر آن چه که بی درنگ و مستقیماً قابل تبدیل به پول است و ممکن است به شکل حقوق مالکیت درآید را سرمایه اقتصادی می داند. (  ( پنتام، رابرت ... [و دیگران]، سرمایه های اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه، ترجمه افشین خاک باز، حسین پویان، تهران: نشر شیراز، 1384، ص 136 )

 
_ فضای اجتماعی

فضای اجتماعی از ترکیب دو سرمایه فرهنگی و اقتصادی ساخته می شود. و «واقعیتی است نامرئی که نه می توان آن را لمس کرد و نه می توان به سمت آن اشاره کرد، و در عین حال رفتارها و تظاهرات عاملان اجتماعی را تنظیم می کند»(بوردیو، پی یر، نظریه کنش: دلائل عملی و انتخاب عقلانی، ترجمه مرتضی مردیها، تهران: نقش و نگار، 1380، ص 39)

بنابراین، اشتراکات عاملان اجتماعی به فاصله آنان در این فضا بستگی دارد، و «همجوار بودن در فضای اجتماعی زمینه ساز اختلاط است، افرادی که در یک برش، در یک منطقه محدود از این فضا قرار می گیرند، در عین حال هم به نزدیکی به یکدیگر علاقمند ترند و هم عزم به نزدیکی با هم برای آن ها آسان تر و کم هزینه تر است» ( همان: 41 )

 
_ عادت واره ها (Habitus)

عادت واره: «نوعی آمادگی عملی، نوعی آموختگی ضمنی، نوعی فراست، نوعی تربیت یافتگی اجتماعی از نوع ذوق، سلیقه، که به عامل اجتماعی این امکان را می دهد که روح قواعد، آداب، جهت ها، روندها، ارزش ها، و دیگر امور حوزۀ خاص خود (حوزه علمی، اقتصادی، ورزشی، هنری، سیاسی ...) را دریابد، درون آن پذیرفته شود، جا بیفتد و منشأ اثر شود.» (همان:15)

اگر فضای اجتماعی را متشکل از سطوح یا نقاط بدانیم، هر سطح یا نقطه از این فضا دارای سطحی از  عادت واره ها (یا سلیقه ها) است که بر اثر شرائط اجتماعی مناسب با آن به وجود می آیند.

منظور از عادت واره، مجموعه طرح واره هایی است که یک انسان در طول زندگی خود از ابتدای تولد به بعد بر اساس برخورد با محیط های مختلف مانند: خانواده، رسانه ها، نهاد های آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب می کند. این طرح واره ها مانند: چگونه غذا خوردن، چگونه لباس پوشیدن، چگونگی ارتباطات اجتماعی، ذوقیات، مشغولیات انسان می باشند. (بوردیو، نقل از منادی: 93)

عادت واره، نظامی است سازمان داده شده که قادر به سازمان دادن می باشد. در هر یک از انسان ها عادت واره هایی وجود دارد که در طول زندگی انسان ها ساخته می شوند. به طوری که زمانی  که از انسانِ امروز سخن می گوییم، در هر یک از این انسان های امروزی، انسان دیروز نیز وجود دارد. انسان دیروز، همان عادت واره است که فرد در طول زندگی خود از محیط هایی که در آن زندگی کرده، آموخته است. (بوردیو، نقل از منادی: 56)

بنابراین، فضای حاکم بر محیطی که شخص در آن زندگی می کند بسیار مهم است، چرا که عادت واره ها تحت همان محیط ساخته شده اند. (بوردیو، نقل از منادی: 56)

«یک عادت واره، می تواند نشان دهد که چگونه اساتید دانشگاه، به عنوان مثال، از یک سو اصول متفاوتی برای ترجیح خوراک، نوشیدنی، ورزش و...  دارند و از سوی دیگر اصول مشترکی را که همه برای ترجیح خوراک خوشمزه تر، نوشیدنی گواراتر، ورزش مناسب تر ، ... دارند، به صورتی متفاوت اعمال می کنند» (همان: 37)

بنابراین، عادت واره ها الگویی هستند برای طبقه بندی و تقسیم بندی بر اساس نگرش ها و سلیقه ها. همچنین عادت واره ها «میان آن چه خوب است و آن چه بد است، آن چه ممتاز است، و آن چه معمولی است و ... تفاوت می گذارد» ( همان ) البته این موارد نزد افراد و طبقات متفاوت یکسان نیست. مثلاً  «یک رفتار واحد، یا یک دارایی واحد، ممکن است در نزد کسی یا طبقه ای، یعنی در قالب عادت واره او، ممتاز باشد، برای دیگری پوچ و برای سومی معمولی باشد. (بوردیو، 1380: 37) عادت واره ها، محصول فعالیت تاریخی نسل های پی در پی است. (همان: 230)

 
با توجه به مطالب ذکر شده می توان گفت؛ هر شخص با توجه به سرمایه های اقتصادی و فرهنگی که دارد، می تواند در موقعیت یا سطحی خاص در فضای اجتماعی قرار بگیردکه با دیگری متفاوت است،  و با توجه به آن که هر موقعیت در فضای اجتماعی دارای عادت واره های خاصِ خودش است، پس  «عادت واره ها هم، به مانند مواضع و موقعیت های اجتماعی که مولد آن عادت واره ها هستند، تفاوت یافته اند» ( بوردیو، 1380: 35 )  و تفاوت گذار نیز هستند.

تئوری کنشی که بوردیو در قالب مفهوم عادت واره مطرح می کند، بر این اساس است که کنش ها مبتنی بر آمادگی و استعداد های کسب شده هستند و نه بر قصد. مثلاً «بازیگر، نظر به این که قاعده مندی یک بازی را عمیقاً درونی کرده است، کاری می کند که باید، و در زمانی که باید، و این همه بدون این که نیازی داشته باشد که کاری را انجام دهد به صورت یک هدف طراحی شده برای خود قرار دهد. نیازی به دانستن اگاهانه آن چه که انجام می دهد، برای آن که آن کار را انجام دهد ندارد.» (همان:246)

 اهمیت این بحث در آن است که طبق نظریۀ بوردیو، نیروی محرکه اعمال و رفتار روزمره هر فرد، عادت واره های او است. (منادی: 96) . و تفاوت در عادت واره ها است که تفاوت در رفتار ها و عقاید میان افراد یا گروه ها را (چرا که اگر عادت واره های مشترک بین افراد وجود داشته باشد، گروه و طبقه شکل می گیرد) باعث می شود. (بوردیو، 1380: 37)

در این جا لازم است به این موضوع اشاره شود که عادت واره ها، عمل را  نه به صورت تحمیل بلکه «به صورت یک ضرورت منطقی پیش می برد («هیچ کار دیگری نمی توان انجام داد»، «من نمی توانم طور دیگری عمل کنم») (همان: 300) بنابراین عمل تحت تأثیر شدید عادت واره ها است اما نه به این معنی که بر شخص تحمیل می شوند. تأثیر عادت واره ها بر اعمال شخص به آن صورت است که انگار شخص از «دارایِ نوعی محاسبه عقلانی» و یا قاعده ای تبعیت کرده است. (همان: 300)

پس برای درک رفتار و کردار و عقاید افراد، بایستی عادت واره ها، و برای شناخت ودرک عادت واره ها بایستی فضای حاکم یا موجود را درک کرد.

فردریک جیمسون کیست؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»-  سایت فیلو جامعه شناسی، در مطلبی کوتاه فردریک جیمسون را معرفی کرده است. فردریک جیمسون (۱۹۳۴ )، منتقد فرهنگی امریکایی است که بیشتر به دلیل تحلیل آن‌چه خود او به آن پسامدرنیسم اطلاق می‌کند شهرتی به هم زده است. جیمسون، در آثار اخیرتر خود تفسیرها و ترجمه‌های مهمی از مارکسیسم هگلی ارائه داده است. مطالعه‌ی او راجع به مارکسیسم هگلی با تحلیل گسترده و پهن دامنه از سیر مارکسیسم آلمانی در قرن بیستم همراه است. که توجه دانشمندان انگلیسی زبان را به سمت آثار لوکاچ، بلوخ، بنیامین و آدرنو معطوف کرد. علاقمندی او به مارکسیسم با مطالعه دقیق واکنش‌های ساختی و پساساختی به مسأله‌ی زبان تکمیل شد. بنابراین، موضع نظری جیمسون، از خلال ترکیبی از تحلیل تاریخی و سیاسی مبتنی بر مارکسیسم، و توجه به مسائل زبان و روایت که ملهم از رویکردهای ساختارگرایانه بود سر برآورد. این ترکیب موجب شد تا جیمسون، تحلیلی به دور از حب غیر انتقادی و بغض بدون همدلی از پسامدرنیسم ارائه دهد. او در عین آن‌که ماهیت فرهنگ معاصر را به عنوان یک فرهنگ پسامدرن می‌پذیرد، اما، در عین حال، تلقی او از پسامدرنیسم به رغم سایر نظریه‌پردازان پسامدرن منجر به یک تفکر فعال در زمینه‌های سیاسی و اخلاقی می‌شود.



▬ جیمسون، این تحلیل‌ها را در یک سری از مقالات که در خلال سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ منتشر شد و بعدها در کتابی به نام «پسامدرنیسم، یا، منطق فرهنگی سرمایه‌داری متأخر» (۱۹۹۱) جمع‌آوری گردید، بسط داد. از دیدگاه او در سطح اول، هنر پسامدرن واکنشی به بحران در مدرنیسم تلقی می‌شود؛ چرا که، آثار عظیم مدرن دیگری نمی‌توانستند نقش منتقد و مخالف خود را ایفا نمایند و به بخشی از سیستم فرهنگی عادی تبدیل شده بودند. بنابراین، هنر در نظام سرمایه‌داری هضم شده است و این قاعده تنها به کاربرد هنر در تبلیغات و مد محدود نمی‌شود. واقعیت آن است که در شرایط جدید مدرنیت امکان وجود یک سبک و روش خاص فردی و متمایز از میان رفتار است.



▬ در سطح دیگر، جیمسون، بر آن است که فرهنگ پسامدرن بازنمود منطق نوین سرمایه‌داری است. جیمسون، تا اندازه‌ای به پیروی از تحلیل ارنست مندل در کتاب «سرمایه‌داری متأخر» و نظریه‌ی او راجع به چرخه‌های اقتصادی سرمایه‌داری متقاعد می‌شود که پسامدرنیسم پارادایم فرهنگی خاصی است که بر وفق حال سرمایه‌داری پس از جنگ دوم جهانی شکل یافته است. در معنایی گسترده او معتقد است که فردگرایی سرمایه‌داری قرن نوزدهم منجر به هنر رئالیستی شد و سرمایه‌داری بوروکراتیک بیگانه کننده در ابتدای قرن بیستم مقدمه‌ای برای ابستره و سوبژکتیو شدن مدرنیسم در دوران اوج آن شد. ویژگی بارز سرمایه‌داری متأخر نوع جدیدی از مصرف مبتنی بر روند فزاینده‌ی تحول در مد و استیل زندگی، قدرت بیشتر تبلیغات و رسانه‌های توده‌ای، ارتباطات گسترده و بسط یافته، و کاهش تنش‌های گذشته میان قطب‌های اقتصادی همراه با گسترش عام و جهانی و استاندارد شدن سبک زندگی است.

  ادامه مطلب ...