«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»-سایت شخصیت نگار یکی از سایت های تخصصی بسیار خوب برای معرفی شخصیت های معاصر و غیر معاصر ایران و جهان است. در این بخش معرفی یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما را نقل می کنیم.
یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما، استراتژیست آمریکایی با اصلیت ژاپنی، متخصص اقتصاد سیاسی، عضو سابق دفتر برنامهریزیهای سیاسی در وزارت امور خارجه آمریکا، تحلیلگر ارشد مرکز مطالعاتی «راند»، رئیس گروه توسعه اقتصادی بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز، مدرس دروس سیاست عمومی و اقتصاد سیاسی بینالمللی در دانشگاههای مختلف کشور و نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» است که به خاطر نظریهپردازی «پایان تاریخ» مشهور است.
-زندگینامه
یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما (Yoshihiro Francis Fukuyama)، در 27 اکتبر سال 1952 میلادی در هایدپارک در جوار شــیکاگو متولد شــد. پدرش، یوشــیو فوکویاما، نســل دوم آمریکاهای ژاپنیتبار بود که دکترای جامعهشناسی از دانشگاه شیکاگو داشت و بهعنوان کشیش کلیسای پروتستان خـدمت میکـرد. مـادرش، تـوشــیکو کاواتـا کـه در شــهر کیـوتـو ژاپـن متولد شــد، دختر شــیرو کاواتا، بنیانگذار دپارتمان اقتصاد دانشگاه کیوتو و نخستین رئیس دانشگاه شهر اوساکا بود.
فوکویاما به عنوان جوانترین استراتژیست غربیها و آمریکا محسوب میشود چراکه حجم پختگی برای کسانی که در مسائل استراتژیستی غرب بحث میکنند عموماً بعد از 65 سال و 70 سال است که در این میان فوکویاما جوانترین و تأثیر گذارترین آنهاست. او به خاطر نظریه پردازی «پایان تاریخ» مشهور است که در این نظریه ادعا کرده است: «چیزی که شاهد عینی آن هستیم تنها پایان جنگ سرد یا عبور از یک دوران تاریخی جنگ سرد نیست، بلکه این، نقطه پایان تحول ایدئولوژیکی بشر و جهانی سازی لیبرال دموکراسی غربی به عنوان شکل نهایی حکومت بشر است.» اعتقاد او بر این بود که از طریق نظام تجدد و سکولار لیبرال دموکراسی غربی میتوان علم ایجاد کرد، ثروت آفرید، فقر، بیماریها و مشکلات مردم را رفع کرد و در نهایت، رفاه برای آنها به ارمغان آورد.
-تحصیلات
فوکویاما دوران کودکی خود را در شهر نیویورک گذراند. وی در سال 1967 میلادی، همراه با خانواده، به ایالت شیکاگو مهاجرت کرد و در آنجا دوره دبیرستان را به پایان رساند. فوکویاما مدرک لیسانس خود را در رشته هنر از دانشگاه کرنل (Cornell University) به دست آورد و سپس در رشته فلسفه سیاسی ادامه تحصیل داد و به درجه دکترا از دانشگاه هاروارد (Harvard University) نائل آمد. وی در دوره دانشجویی در دانشگاه کرنل به انجمن دانشجوی تلوراید (Telluride Association) پیوست. فوکویاما استاد و رئیس گروه توسعه اقتصادی بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز در شهر واشنگتن دی سی است.
-تئوری پردازی فوکویاما درباره مکتب تشیع
فوکایاما در کنفرانسی در سال 1986 (سال 1365 و در اوج پیروزیهای رزمندگان اسلام در جبهه مقاومت علیه استکبار جهانی) در اورشلیم، که توسط صهیونیستها برگزار شد، به ترسیم اندیشه سیاسی شیعه پرداخت. او برای تکمیل تحقیقاتش، در سالهای پس از جنگ، به عنوان جامعه شناس هلندی و با روادید این کشور به ایران آمد و به مدت 8 ماه اقامت از نزدیک به تحقیقات پرداخت.
ادامه مطلب ...
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- سایت فیلو جامعه شناسی، در مطلبی کوتاه فردریک جیمسون را معرفی کرده است. فردریک جیمسون (۱۹۳۴ )، منتقد فرهنگی امریکایی است که بیشتر به دلیل تحلیل آنچه خود او به آن پسامدرنیسم اطلاق میکند شهرتی به هم زده است. جیمسون، در آثار اخیرتر خود تفسیرها و ترجمههای مهمی از مارکسیسم هگلی ارائه داده است. مطالعهی او راجع به مارکسیسم هگلی با تحلیل گسترده و پهن دامنه از سیر مارکسیسم آلمانی در قرن بیستم همراه است. که توجه دانشمندان انگلیسی زبان را به سمت آثار لوکاچ، بلوخ، بنیامین و آدرنو معطوف کرد. علاقمندی او به مارکسیسم با مطالعه دقیق واکنشهای ساختی و پساساختی به مسألهی زبان تکمیل شد. بنابراین، موضع نظری جیمسون، از خلال ترکیبی از تحلیل تاریخی و سیاسی مبتنی بر مارکسیسم، و توجه به مسائل زبان و روایت که ملهم از رویکردهای ساختارگرایانه بود سر برآورد. این ترکیب موجب شد تا جیمسون، تحلیلی به دور از حب غیر انتقادی و بغض بدون همدلی از پسامدرنیسم ارائه دهد. او در عین آنکه ماهیت فرهنگ معاصر را به عنوان یک فرهنگ پسامدرن میپذیرد، اما، در عین حال، تلقی او از پسامدرنیسم به رغم سایر نظریهپردازان پسامدرن منجر به یک تفکر فعال در زمینههای سیاسی و اخلاقی میشود.
▬ جیمسون، این تحلیلها را در یک سری از مقالات که در خلال سالهای دههی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ منتشر شد و بعدها در کتابی به نام «پسامدرنیسم، یا، منطق فرهنگی سرمایهداری متأخر» (۱۹۹۱) جمعآوری گردید، بسط داد. از دیدگاه او در سطح اول، هنر پسامدرن واکنشی به بحران در مدرنیسم تلقی میشود؛ چرا که، آثار عظیم مدرن دیگری نمیتوانستند نقش منتقد و مخالف خود را ایفا نمایند و به بخشی از سیستم فرهنگی عادی تبدیل شده بودند. بنابراین، هنر در نظام سرمایهداری هضم شده است و این قاعده تنها به کاربرد هنر در تبلیغات و مد محدود نمیشود. واقعیت آن است که در شرایط جدید مدرنیت امکان وجود یک سبک و روش خاص فردی و متمایز از میان رفتار است.
▬ در سطح دیگر، جیمسون، بر آن است که فرهنگ پسامدرن بازنمود منطق نوین سرمایهداری است. جیمسون، تا اندازهای به پیروی از تحلیل ارنست مندل در کتاب «سرمایهداری متأخر» و نظریهی او راجع به چرخههای اقتصادی سرمایهداری متقاعد میشود که پسامدرنیسم پارادایم فرهنگی خاصی است که بر وفق حال سرمایهداری پس از جنگ دوم جهانی شکل یافته است. در معنایی گسترده او معتقد است که فردگرایی سرمایهداری قرن نوزدهم منجر به هنر رئالیستی شد و سرمایهداری بوروکراتیک بیگانه کننده در ابتدای قرن بیستم مقدمهای برای ابستره و سوبژکتیو شدن مدرنیسم در دوران اوج آن شد. ویژگی بارز سرمایهداری متأخر نوع جدیدی از مصرف مبتنی بر روند فزایندهی تحول در مد و استیل زندگی، قدرت بیشتر تبلیغات و رسانههای تودهای، ارتباطات گسترده و بسط یافته، و کاهش تنشهای گذشته میان قطبهای اقتصادی همراه با گسترش عام و جهانی و استاندارد شدن سبک زندگی است.