«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- تفاوت انسان شناسی و مردم شناسی چیست؟
تعریف انسان شناسی(آنتروپولوژی):
مطالعۀ عمومی انسان شامل (جسمانی، باستانی، تاریخی ، اجتماعی و فرهنگی) . (روح الامینی،1375،ص39)
در تعریف دیگر انسان شناسی عبارتست از: علمی که انسان طبیعی را مورد مطالعه قرار می دهد و از نژادهای گوناگون انسانی و طرز زندگی و آ داب و رسوم و وضع اجتماعی، اقتصادی و فنی کشورها و تازه های مختلف بحث می کند.(طبیبی، جزوه مردم شناسی فرهنگی، 1356)
لوی اشتراوس: انسان شناسی می خواهد به شناختی از مجمو عۀ تحول انسان از زمان امینید ها تا نژادهای جدید که همیشهو در همه حال قابل تطبیق می باشد ، دست یابد.این مطالعه از شهرهای مدرن بزرگ تا قبیل های کوچک ملانزی را شامل می شود.
روش مطالعات انسان شناسی:
انسان شناسی ضمن استفاده از روش مشاهدۀ مستقیم، به سنتز یعنی ترکیب مواد گردآوری شده پرداخته و تنها به جمع آوری اطلاعات اکتفا نمی کند.
به نظر اشتراوس این سنتز اطلاعات در سه جهت صورت می گیرد:
1- جهت جغرافیایی: اگر غرض شناسایی گروههای همجوار باشد.
2- جهت تاریخی: اگر غرض زنده کردن دو بارۀ یک یا چند قوم باشد.
3- جهت همه جانبه و بر اساس روش تحقیق، اگر منظور مطالعۀ خاص راجع به فلان نوع فن یا سازمان باشد، باید هر کدام را بطور جداگا نه مورد توجه قرار داد، به این اعتبار برخی معتقدند که انسان شناسی گرایش به کشف ویژگی های کلی و جامعی از فرهنگ جوامع دارد که تمام جوانب زندگی اجتماعی را مشخص می سازد.
رادکلیف براون مردم شناس انگلیسی، با در نظر گرفتن مسائل مربوط به تاریخ و جغرافیا که از راههای رسیدن به منابع و مراکز انتشار فرهنگ اند اصطلاح مردم شناسی را (( مطالعۀ امور مربوط به تاریخ فرهنگ می داند)). با توجه به آنچه گذشت می توان گفت: مردم شناسی عبارتست از مطالعه و تحقیق همه جانبه در بار ۀ فرهنگ جامعه و انسان شناسی عبارتست از: مطالعه و تحقیق ویژگیهای انسان طبیعی(فیزیکی و زیستی) در میان اقوام و نژاد های مختلف از یک سو و ویژگیهای فرهنگی- اجتماعی از سوی دیگر.
ژ ان کازنو جامعه شناس معاصر فرانسه سوالی به شرح زیر مطرح و خود به آن پاسخ می دهد.
(چرا بخش عمده ای از تحقیقات اجتماعی صرف بررسی اقوامی می گردد که خارج از جریان تاریخ قرار داشته و بخاطر کند بودن تحولشان سر انجام هم نقشی در سر نوشت انسان نخواهند داشت؟) حقیقت اینست که تنها فایدۀ علمی امور برای ارضای کنجکاوی بشر کافی نیست، بلکه هیچ نکته ای از بشریت نباید برای شخص با فرهنگ تاریک بماند. شک نیست که مطالعۀ اقوام مختلف به ما کمک می کند تاشناسایی بیشتری نسبت به خود حاصل کنیم. به قول لوی اشتراوس فایدۀ شناسایی اقوام ابتدایی آ شنا کردن ما با دیار های متفاوت با سر زمین خو دمان است که در ما شک انسان شناسی بوجود می آ ورد ، به طوری که با مشاهدآ زندگی و آشنایی با طرز فکر سایر ملل دید وسیع تر و جهانی تری نسبت به همۀ فرهنگ ها حتی تحول یافته ترین آ نها پیدا می کنیم. بدینسان بیم مطلق انگاشتن مسائل نسبی از میان خواهد رفت و با لاخره مردم شناسی بعضی از ملل استعمارگر را از اشتبا هاتی بر حذر خو اهد داشت