«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- دورکیم جامعه شناس ساختارگرای فرانسوی است که به مقوله فرهنگ و تمدن می پردازد. البته باید به خاطر داشت که در فرانسه زمان دورکیم، مساله فرهنگ زیاد مورد توجه قرار نداشته است. بنابراین بیشتر نگاه ها معطوف به تمدن می شده که البته در معنای فرهنگ آمده است.
یکی از واژه های کلیدی دورکیم در پرداختن به فرهنگ واژه «وجدان جمعی» است. بحث دورکیم جامعه است و او فرهنگ را مجموعه ای از ارزش ها، باورها و نگرشهای فرد در وجدان جمعی می بیند.
او در مورد آداب و مناسک بحث می کند و به عنوان یک مناسک گرا بحث خود را در آن متن قرار می دهد.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- اولین ریشه های تفاوت فرهنگ و تمدن در سنت آلمانی پیش می آید. دنی کوش می گوید: یک سری پیشرفت های فردی فرهنگ هستند و پیشرفت های جمعی را تمدن می خواند. در این سنت تولیدات فرهنگی و هنری از سیطره دولت بیرون می آید.
فرهنگ در سنت آلمانی به طور مجازی به کار می رود. در آلمان دو قشر از افراد وجود دارند که یک عده آنها را بورژواها و دیگران را اشراف می گویند. اشراف آلمان زبان فرانسوی را زبان نجبا می دانند. آلمانی ها رفتار فرهنگ مآبانه را از فرانسوی ها به عاریه گرفته اند.
در فرانسه جامعه سازی بیشتر از بحث فرهنگ اهمیت داشته است. میان قشر بورژوا و اشراف بر خلاف آلمان تعارضی وجود نداشته است.در فرانسه بیشتر به ساختار اهمیت می داده اند. در فرانسه عام گرایی فرهنگی درک می شود و در آلمان خاص گرایی فرهنگی.
مردم شناسی در فرانسه باعث می شود که مفهوم فرهنگ و تمدن در هم ادغام شوند. اما در آلمان فرهنگ و تمدن کاملا از همدیگر جدا می شوند. با استفاده از مفهوم فرهنگ، آلمانی های بورژوا می توانسته اند نقدهایی را بر اشرافیت در آلمان وارد کنند که در آن زمان این اشرافیت ادعای تمدن داشته است.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- در دهه های اخیر، از دهه 1980 به بعد، بحث استقلال فرهنگ پیش آمد و بسیاری از متفکران کشورهای جهان وارد این بحث شدند. پیروان اندیشه فرهنگ و بعضی از صاحبنظران مطالعات فرهنگی که از موطن اصلی شان انگلیس رفته بودند و به کشورهای متعددی چون کانادا، امریکا، فرانسه، آلمان و آسیای جنوب شرقی مهاجرت کرده بودند. آنها در آنجا به تحقیق و بررسی متاثر از بینش ها و روش های جدید و مرسوم مطالعات فرهنگی پرداختند. بعدها نتایج کارهای انجام شده در سنت انگلیسی به زبان های متعدد گردآوری شد. از این پس فرهنگ یکی از دل مشغولی های جامعه شناسان، مردم شناسان ومورخان فرهنگ و جامعه قرار گرفت (بهار، 1392: 45)
تاکید بر فرهنگ موجب شد تا حوزه های مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی فرهنگ، جامعه شناسی فرهنگی در درون یا در کنار علم جامعه شناسی شکل بگیرند. (بهار، 1392: 46)