«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- اولین ریشه های تفاوت فرهنگ و تمدن در سنت آلمانی پیش می آید. دنی کوش می گوید: یک سری پیشرفت های فردی فرهنگ هستند و پیشرفت های جمعی را تمدن می خواند. در این سنت تولیدات فرهنگی و هنری از سیطره دولت بیرون می آید.
فرهنگ در سنت آلمانی به طور مجازی به کار می رود. در آلمان دو قشر از افراد وجود دارند که یک عده آنها را بورژواها و دیگران را اشراف می گویند. اشراف آلمان زبان فرانسوی را زبان نجبا می دانند. آلمانی ها رفتار فرهنگ مآبانه را از فرانسوی ها به عاریه گرفته اند.
در فرانسه جامعه سازی بیشتر از بحث فرهنگ اهمیت داشته است. میان قشر بورژوا و اشراف بر خلاف آلمان تعارضی وجود نداشته است.در فرانسه بیشتر به ساختار اهمیت می داده اند. در فرانسه عام گرایی فرهنگی درک می شود و در آلمان خاص گرایی فرهنگی.
مردم شناسی در فرانسه باعث می شود که مفهوم فرهنگ و تمدن در هم ادغام شوند. اما در آلمان فرهنگ و تمدن کاملا از همدیگر جدا می شوند. با استفاده از مفهوم فرهنگ، آلمانی های بورژوا می توانسته اند نقدهایی را بر اشرافیت در آلمان وارد کنند که در آن زمان این اشرافیت ادعای تمدن داشته است.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- فرهنگ در قرن هجدهم در معنای حقیقی از زبان فرانسوی و در معنا مجازی از انگلیسی به زبان آلمانی راه پیدا می کند (کوش، 1389: 7)
آلمان: در نیمه قرن هجدهم فرهنگ با سرعتی زیاد در آلمان مقبولیت پیدا می کند.
فرانسه: در نیمه قرن هجدهم فرهنگ جایگزینی به نام تمدن دارد.
تفاوت میان برداشت آلمانی و فرانسوی از مفهووم فرهنگ و تمدن به شکاف میان بورژوازی و اشرافیت در این دو کشور باز می گردد. در آلمان این شکاف وجود دارد و دو برداشت از فرهنگ و تمدن شکل گرفته اما در فرانسه که این شکاف وجود ندارد این تفاوت نیز میان فرهنگ و تمدن وجود ندارد. آلمانی ها اشرافیت را دارای ارزش های اخلاقی و بورژواها را دارای ارزش های معنوی می دانسته اند. ارزش های اخلاقی عاری از صداقت هستند و ارزش های معنوی، معتبر و شایسته و عمیق هستند. بورژواها که عمدتا دانشگاهی هستند طرفداری از ادبیات و هنر می کنند.
اشرافیت فرانسوی در نگاه آلمانی ها: هرچه با اصالت پیوند دارد به غنای فکری و معنوی کمک می کند، با فرهنگ در ارتباط شناخته می شود.
فرهنگ در آلمان: بعدها این مفهوم ملت را به هم پیوند می دهد و وجه تمایز ملات آلمان با سایر ملل می شود.
تعبیر آلمانی ها از تمدن خاص گرا و تعبیر فرانسوی ها از تمدن عام گراست.
در قرن نوزدهم مفهوم تمدن در آلمان با پیشرفت های مادی و توسعه اقتصادی مشخص می شود. در قرن نوزدهم فرهنگ که تا به آن زمان در فرانسه معادل تمدن می آمده، از آن پس مجموعه ای از نقش های ویژه یک اجتماع را نشان می دهد، اما در معنایی غالبا گسترده و مبهم.