«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- در این نوشتار به صورت خلاصه نظرات برجسته برخی از جامعه شناسان را در باب فرهنگ مطرح می کنیم.
تیلور به معنای نماینده مردم شناسی و انسان شناسی فرهنگ و تمدن را با هم تعریف کرده است. وی در کتاب «تاریخ جوامع اجتماعی» می گوید: جوامع اجتماعی هنوز به آن سطح نرسیده اند که فرهنگ داشته باشند. او تکامل تک خطی را توضیح می دهد. این بحث تکامل تک خطی در کتاب «مطالعات فرهنگی؛ مبانی و اصول» دکتر بهار آمده است اما دکتر بهار در مورد آن توضیح نداده اند. تکامل تک خطی یعنی مسیری برای فرهنگ وجود دارد که همه جوامع آن مسیر را دیر یا زود طی می کنند و بالاخره همه آنها به انتها می رسند.
بوآس بر تفاوت های فرهنگی تکیه می کند. او مردم شناسی است که روش متفاوتی نسبت به تایلور دارد. او بیشتر اینها را تفاوت های فرهنگی می داند. او می گوید که مردم شناس باید مشاهده کند.
بوآس بر نسبیت فرهنگی اعتقاد دارد. بر خلاف تایلور که فرهنگ را تک خطی می بیند. سامر در مقابل این ها قوم مداری را مطرح می کند که که گروهی خاص مرکز همه گروه هاست..
اینجا مفهوم خود و دیگری- سلطه و غیر سلطه- مطرح می شود. تحت سلطه استعمار کشورهایی مثل هند و الجزایر زبانشان زبان استعمار شده است.
اما سوال اینجاست که چرا از آلمان فرهنگ بیرون می آید و از فرانسه، تمدن؟
در مردم شناسی فرانسه فرهنگ غایب است. دورکیم از فرهنگ یا تمدن نام می برد.
اولین کتابی که درباره فرهنگ جامعه نوشته شد، اثر بلینگتون است. او فرهنگ و جامعه را یکی می بیند.
یکی دیگر از واژه هایی که دورکیم در فرهنگ به آن می پردازد، بحث وجدان جمعی است.
بحث دورکیم جامعه است. مجموعه ای از ارزش ها، باورها و نگرش های فرد از نظر دورکیم وجدان جمعی اوست. او در بحث دین از مناسک می گوید. دورکیم مناسک گراست.
مطالعات فرهنگی در تعریف فرهنگ آن را از اصطلاح ایجابی، پوزیتیوستی به سطح جاری و ساری زندگی روزمره می کشاند.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- تیلور به عنوان نماینده مردم و انسان شناسی فرهنگ و تمدن را با هم تعریف می کند. کتاب «تاریخ جوامع ابتدایی» او می گوید جوامع ابتدایی هنوز به آن سطح نرسیده اند. او تکامل تک خطی را توضیح می دهد و می گوید این حرکت مسیری دارد که بالاخره هر جامعه ای در همین مسیر تا رسیدن به فرهنگ والا حرکت می کند. در واقع تیلور به نوعی فرهنگ بالا و پایین را قبول دارد و در نظامی آنها را مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهد.
بوآس بر تفاوت های فرهنگی تاکید می کند. نگاه او به فرهنگ ارزشی نیست. مردم شناسی است که روش متفاوتی از تایلور دارد. او بیشتر اینها را تفاوت های فرهنگی می داند و می گوید مردم شناس باید مشاهده کند.
بوآس به نسبیت فرهنگی اعتقاد دارد. بر خلاف تایلور که تک خطی می بیند.