«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- فرهنگ در قرن هجدهم در معنای حقیقی از زبان فرانسوی و در معنا مجازی از انگلیسی به زبان آلمانی راه پیدا می کند (کوش، 1389: 7)
آلمان: در نیمه قرن هجدهم فرهنگ با سرعتی زیاد در آلمان مقبولیت پیدا می کند.
فرانسه: در نیمه قرن هجدهم فرهنگ جایگزینی به نام تمدن دارد.
تفاوت میان برداشت آلمانی و فرانسوی از مفهووم فرهنگ و تمدن به شکاف میان بورژوازی و اشرافیت در این دو کشور باز می گردد. در آلمان این شکاف وجود دارد و دو برداشت از فرهنگ و تمدن شکل گرفته اما در فرانسه که این شکاف وجود ندارد این تفاوت نیز میان فرهنگ و تمدن وجود ندارد. آلمانی ها اشرافیت را دارای ارزش های اخلاقی و بورژواها را دارای ارزش های معنوی می دانسته اند. ارزش های اخلاقی عاری از صداقت هستند و ارزش های معنوی، معتبر و شایسته و عمیق هستند. بورژواها که عمدتا دانشگاهی هستند طرفداری از ادبیات و هنر می کنند.
اشرافیت فرانسوی در نگاه آلمانی ها: هرچه با اصالت پیوند دارد به غنای فکری و معنوی کمک می کند، با فرهنگ در ارتباط شناخته می شود.
فرهنگ در آلمان: بعدها این مفهوم ملت را به هم پیوند می دهد و وجه تمایز ملات آلمان با سایر ملل می شود.
تعبیر آلمانی ها از تمدن خاص گرا و تعبیر فرانسوی ها از تمدن عام گراست.
در قرن نوزدهم مفهوم تمدن در آلمان با پیشرفت های مادی و توسعه اقتصادی مشخص می شود. در قرن نوزدهم فرهنگ که تا به آن زمان در فرانسه معادل تمدن می آمده، از آن پس مجموعه ای از نقش های ویژه یک اجتماع را نشان می دهد، اما در معنایی غالبا گسترده و مبهم.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- این نخستین یادداشتی است که برای یک سایت بسیار متفاوت در حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه می نویسم. در این تارنما قرار نیست که چیزی را عینا از دوستان کپی و پیست کنم. همچنین قرار نیست که نظریه ای در برابر نظریه حوزه عمومی هابرماس ارائه دهم. من فقط قرار است در این تارنما بنویسم آن چیزهایی که باید نوشته شود. حالا این می تواند از بیانات اساتید عظام گرفته شود یا مباحثی باشد که در اندیشه روزمره ام جایی داشته است.
از همه دوستان عزیزی که از این تارنما برداشت می کنند می خواهم که در پایین متن لایک کنند یا آن را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارند و من هم قول می دهم که مطالب دسته اولی را گردآوری و منتشر کنم.
حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه در ایران یک رشته کاملا کپی شده است. (شما بگویید کدام رشته اینطور نیست؟!!!) اما به هر حال هنوز به اعتقاد من این رشته دقیقا نمی داند که به چه سوی حرکت می کند و این دانشجویان این رشته هستند که با پایان نامه هایشان تاثیرات معتنابهی بر سنت فکری مطالعات فرهنگی در ایران می گذارند.
گفتنی است که رشته مطالعات فرهنگی هنوز در دنیا نیز از سنت واحدی تبعیت نمی کند و لذا بازی با اسامی قلنبه و سلنبه در این رشته بسیار متداول تر و گسترده تر از سایر رشته های علوم اجتماعی انجام می شود. لذت در صورتی که با این بازی با کلمات در تارنما مواجه شدید، بدانید که برای ورود به رشته مطالعات فرهنگی ابتدا باید با این نحوه ادبی اخت شوید و سپس بتوانید درکی از آن بدست آورید.
امید که در کنار همدیگر بتوانیم به اهداف خودمان برسیم و اگر هم نرسیدیم لااقل برای رشته مطالعات فرهنگی و رسانه که هنوز دوران نوجوانی اش را در ایران طی می کند مفید باشیم.