«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- نشانه شناسی به تعبیر بقراط به دنبال این است که دریابد:
1. یک علامت، نشاندهنده چه چیزی است؟ (معنای آن چیست؟)
2. شکل فیزیکی آن علامت چیست؟ آیا انواع مختلفی دارد؟ برجسته است یا فقط رنگ است؟
3. چرا نشاندهنده بیماری یا وضعیت خاصی است؟ (چگونه می شود آن را تبیین کرد؟)
نشانه شناسی جدید اگرچه هدف متفاوتی دارد به لحاظ روش همچنان مورد استفاده قرار می گیرد. در واقع اگر شما یک لامپ را که درون یک ابر قرار گرفته است تصور کنید. در نشانه شناسی می باید به این سوالات پاسخ دهید:
1. معنایش چیست؟
جواب: یک فکر عالی
2. شکل فیزیکی آن چگونه است؟
جواب: لامپ روشنی که داخل حباب قرار گرفته است.
3. چرا نشاندهنده این معناست؟
جواب: برای پاسخ به این سوال باید به جامعه و فرهنگ مراجعه کرد. چراغ روشن به روشنگری و روشنگری کردن باز می گردد و استفاده از حباب برای نشان دادن افکار به کتاب ها کمیک بر می گردد.
این کتاب ها در ایران کمتر جا افتاده اند اما در فرهنگ غربی بسیار زیاد از آنها استفاده می شود.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- نشانه شناسی دانشی است که تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که X به چه معناست؟
اگر معنای مرتبط با X را در Y بنامیم، آنگاه نشانه شناسی بررسی ماهیت معادله X=Y است.
برای مثال فرض کنید X رنگ سبز باشد. معانی آن در فرهنگ و جامعه ایرانی چیست؟
طبیعی بودن
سید بودن
کبابی ها
سبز ها (فتنه گران)
چراغ راهنمایی
پرچم اسلام
در واقع توانایی فوق العاده بشر است که می تواند نشانه سازی کند و به تولید معنا بپردازد. در اینجا این سوال مطرح می شود که نشانه چیست؟
نشانه هر چیزی است که معادل چیز دیگری باشد. مثلا کلمه سبز را اگر معادل س ب ز بگیریم نشانه نیست. وقتی نشانه می شود که معنایی غیر از خود کلمه بگیرد و آن را ارائه دهد. مثلا به رنگ یا ... ارجاع بدهد.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- سوسور بیان می کند که دانشی که زندگی نشانه ها را در اجتماع مطالعه می کند متولد خواهد شد.
این دانش بخشی از روانشناسی اجتماعی و در نتیجه روانشناسی عمومی خواهد بود. و سوسور نام آن را سیمیولوژی نامید. سیمیولوژی نشان خواهد داد که نشانه ها از چه ساخته شده اند و چه قواعدی بر آنها حاکمند.
در واقع در این خصوص ما سوسور را مقابل کانت و فیلسوفان دیگر می بینیم که از واژه سیمیوتیک برای نشانه شناسی استفاده می کنند.
دو واژه معادل نشانه شناسی:
Semiology
Semiotics
در همین زمینه مریم حسین یزدی مقاله خوبی درباره نشانه شناسی نوشته اند که در ادامه مطلب می توانید آن را ملاحظه بفرمایید
نشانه شناسی
مریم حسین یزدی
چکیده:نشانه شناسی مطالعه نشانه ها و نماد ها است . در علم نشانه شناسی مشخص می شود که نشانه ها از چه تشکیل شدهاند .نشانه امری عینی و ملموس است و جایگزین پدیده ای می شود که غایب است . پژوهش های نشانه شناختی مربوط به امروز نیست بلکه پیشینه آن به دوران باستان بر می گردد از جمله کسانی که پیش از آغاز نشانهشناسی بهعنوان یک رشته علمی و یک حوزه مستقل اندیشه بشری، آرایی را مطرح کردهاند، میتوان از افلاطون، ارسطو، فیلسوفان رواقی، قدیس آگوستین، و جان لاک نام برد. برای نخستین بار جان لاک اصطلاح «نشانهشناخت» را در سال ۱۶۹۰ در نوشتار خود با نام "رسالهای در زمینه قدرت درک انسان" (Essay Concerning Human Understanding) به کار برد. اما، با وجودِ تاریخ غنی تفکرات نشانهشناختی، نشانهشناسی معاصر عمدتاً بر اساس اندیشههای دو متفکر یعنی فردینان دوسوسور زبانشناس سوئیسی، و چارلز سندرس پیرس فیلسوف و منطقی امریکایی، استوار شده است.
از جمله اهداف نشانه شناسی این است که می خواهد معانی زبان ها، رمزها و نشانه ها را دریابد . از طریق سیستم نشانه شناسی در می یابیم که چگونه یک امر ذهنی به امری عینی تبدیل می شود و بالعکس ، چگونه پدیدة عینی و مادی به پدیدة ذهنی تبدیل می شود . در واقع نشانهها امری عینی اند که دلالت بر امر ذهنی دارند .
کلیدواژگان: نماد، نشانه ،نمایه ، بافت ، رمز .
مقدمه:
«نشانه شناسی علمی است که هدف خود را شناخت و تحلیل نشانه ها و نمادها چه آنها که به صورت زبان گفتاری یا نوشتاری در آمدهاند و چه آنهایی که صورت های غیر زبانی دارند ، اعم از نشانه های فیزیولوژیک ، بیولوژیک ، نظام های معنایی ، نظام های ارزشی ، نمادهای نمادین ، جهان بینی های گوناگون و حتی همهی اشکال حرکتی ، حالتی ، موقعیتی خودآگاه یا ناخودآگاه ،تاکتیکی ، استراتژیک ، فکر شده یا نشده و ... اعلام می کند . »(فکوهی ، 1383،300-299)
به عبارت دیگر ، یونانیان قدیم را میتوان نخستین رهروان نشانهشناسى دانست. از آن جمله افلاطون (۳۴۸-۴۲۸ ق.م) در کتاب کراتیلوس منشأ زبان را مورد تأمل قرار میدهد و ارسطو (۳۲۲-۳۸۴ ق.م) در کتاب بوطیقا به تأمل در باب تفسیر اسم میپردازد. در دوره باستان نیز فلوطین (۲۰۴-۲۷۰ ق.م) با نگارش کتاب درباب زیبایى شاخص نمادگرایى در هنر محسوب شد؛ او معتقد بود هر اثر هنرى باید یک «ایده» را ارائه دهد. به عنوان مثال «یک معمار» ایدهای را که در ذهن دارد به خانهای که بیرون از ذهن دارد تبدیل میکند. به نظر او، اثر هنرى نشانهای است که به دنیاى ایدهها اشاره دارد. در سدههاى میانه نیز نمادگرایى تمثیلى مورد توجه قرار گرفت. مردم در این عصر، علاقهمند بودند تا از موضوعات کتاب مقدس، کلیساها را بنا نهند، از آن جمله میتوان به «بام بهشت»، «اورشلیم بهشتى» یا «معبد سلیمان» اشاره کرد. به عنوان مثال، ستونهاى یک کلیسا، نمادى براى پیامبران یا قدیسان بود (پنتى روتیو۱۳۸۰،؛ صص۱۲۱-۱۲۰).
هر چند نشانه شناسی عمری به درازای تاریخ دارد و نظریه ای نیست که به یک باره شکل گرفته باشد اما محققان روش شناس ، عموماً سرچشمهی این نظریه را در رهیافت های فردینان دوسوسور و چارلز پیرس باز جسته اند . اولی بیشتر از منظری فنی و زبان شناسانه به این نظریه پرتو افکنده است و دومی رویکردی منعطف تر دارد . در واقع هر دو ، میان دانش و نشانه پیوندی تازه برقرار کردهاند و این رویکرد فکری را به قلمرو مطالعات دانشی وارد ساخته اند . (ضمیران ، 1382ص8 ).
به طور کلی هدف و مقصود نشانه شناسی ، مطالعه نظام های نشانهای مانند زبان ها ، رمزها ، نمادها ، نشانه های علامتی و مواردی از این دست است .... نشانه شناسی یکی از بهترین روش های کارآمدی است که با ایجاد معنیو یا به تعبیر رولان بارت با «فرایند معنی دار شدن» سر و کار دارد .(استرتیناتی، 1388،ص153).
واژه "Symbol" در لغت بهمعنای نماد، نشانه، دال، نمودگار، نمون، رمز است.(آریان پور،1385،ص2258)و در عرف علمی، کد و سمبل نیز برای آن بهکار میرود.(محسنیان راد،1385،ص202)
این اصطلاح، در حوزه فلسفه زبان، زبانشناسی، ارتباطشناسی و هنر و ادبیات بهکار برده میشود و اصل آن ریشه در ادبیات نشانهشناختی جهان باستان دارد. گذشتگان همواره منابعی غنی از رمزها (نمادها) را در ادبیات خود دربر داشتهاند و نمادها از ارکان اساطیر کهن است؛ بلکه زبان اسطوره، نماد است. (پیرحیاتی،1385،ص355)
منظور از سیستم های نشانه شناختی و سیستم های سمبلیک این است که شیء چطور به امر ذهنی تبدیل می شود مثل یک فکر و بر عکس چطور یک امر ذهنی به امر واقعی و جسم تبدیل می شود . به عبارت دیگر تبدیل ذهنیت به عینیت و بر عکس . عینیت از طریق سیستم حسی به ذهنیت تبدیل می شود . یک چیز واقعی از طریق دیدن ، شنیدن ، بوییدن و لمس کردن به چیز ذهنی تبدیل می شود . این چیز ذهنی فرایند اصلی آن بازنمایی است . افرادی بعد از لوی استرواس عقیده داشتند که چیزی به نام واقعیت واقعی نداریم و چیزی که وجود دارد صرفاً برساخته های فردی از واقعیت محسوس است . واقعیتِ بازنموده یعنی چیزی که من می بینیم چیزی نیست که فی الذات وجود دارد بلکه فقط چیزی است که من می بینم . این مفهوم ، نافی واقعیت نیست بلکه نافیِ وحدتِ واقعیت است ؛ یعنی واقعیت نه یک امر واحد و تک است و نه یک امر همگن است . در حالی که واقعیت در جهان بیرونی نه همگن است ونه واحد ، در سیستم ذهنی باید هم همگن وهم واحد باشد و تضاد اساسی بین سیستم مغزی و ذهنی و سیستم واقعی وجود دارد . سیستم های عینی این را درک نمی کنند مغز انسان نمی تواند مفهوم تضاد را بپذیرد ، مغز نمی تواند بی معنایی را نیز درک بکند بی معنایی برای مغز غیر قابل تعریف است . نشانه اگر وجود نداشته باشد سیستم های طبقه بندی از بین می روند . افراد بدون آگاهی و به صورت ناخودآگاه سیستم های نشانه شناختی را درونی می کنند . سیستم زبانی و سیستم نشانه شناختی باید با هم هماهنگ باشند.
نماد، نمایه ، شمایل
نماد، نشانهای است که میان صورت و مفهوم آن نه شباهت عینی است و نه رابطه همجواری بلکه رابطهای است قراردادی، نه ذاتی و خود به خودی.(محسنیان راد،1385،ص202) نشانههای نمادین را نشانههای غیرآیکونیک (Noniconic) و نشانههای طبیعی و نشانههای قراردادی و نشانههای وضعی نیز مینامند(همان ، 192)
پروفسور دنیس استاد دانشگاه بوستون در کتاب "نشانهها و رمزها، ارتباطات انسانی و تاریخچه آن"، درباره تفاوت انواع نشانهها مینویسد: «علایم را حیوانات نیز بهخوبی انسان درک میکنند؛ در حالی که نمادها اینگونه نیستند. علایم عملکردی انحصاری دارند؛ در حالی که نمادها، نماینده معنای وسیعتر و حاوی واقعیت کمتری هستند. نشانههای تصویری مانند اصل خود هستند و در نتیجه متقاعد کنندهاند و بدون توضیح تقریباً قابل درک اند، در حالی که نمادها منحصراً از طریق قراردادهای اجتماعی مفهوم پیدا میکنند و غالباً از طریق آموزش مستقیم باید آموخته شوند. نمادها پیچیدهتر از نشانهها هستند.(همان ، ص195-194)
تفسیر نمایهها و شمایل آسان است چون از واقعیت شکل میگیرند و نمایشی از محیط هستند؛ اما نمادها چنین نیستند.(محسنیان راد ،1385،ص197) از طرف دیگر، همه رسانهها و ژانرها و اشکال ارتباطی هریک تابع رمزهای معین هستند که با شناخت آنها و تحلیل درست حیثیت نمادین این رمزها میتوان به مقاصد ارتباطگر پی برد.(آسابرگر، 1387،ص54) اما اگر این نمادها درست رمزگشایی نشوند، سوءتفاهم حاصل میشود یا اصلاً تفاهمی رخ نمیدهد.
جهان شمول بودن یا خاص بودن نشانه
روان شناسان بسیار تمایل دارند که بگویند یک نشانه به لحاظ زبان شناسی، جهانی و عام است و این گونه مطرح میکنند که سیستم های روانی ناشی میشوند از سیستم حسی که ایجاد می شود و تعداد عواطفی که سیستم های حسی ایجاد می کنند بسیار محدود است ؛ بنابراین تعداد عواطف در تمام فرهنگ ها محدود است و افراد بر اساس این عواطف عمل می کنند و بعد سیستم های ماهیچه ای و بعد سیستم های کُنِشی را مطرح می کنند .پُل اکمن بر اساس سیستم های آزمایشگاهی می خواهد ثابت کند که تعداد عواطف محدود است و این عواطف ایجاد احساس سیستم های ماهیچه ای یکسان می کند مثل خنده ، خشم ، غم ، ترس ، تعجب و غیره . کسانی که در مقابل اکمن قرار دارند نفی نمی کنند که در انسان یک تیپ از جهانی شدن بیولوژی وجود دارد مثلاً خنده که یک واکنش بیولوژی است در انسان های مختلف و در فرهنگ های مختلف به یک صورت دیده می شود و با اثر بیولوژی یکسان که انبساط است . اما بحث جهانی شدن را طبعاً انسان شناسان نمی پذیرند ولی در آن طرف قضیه دیدگاه غالبی که خاص و ویژه بود امروز پذیرفته نیست . در نظام های جدید این پذیرفته است که ما باید هر چه بیشتر به طرف سیستم های تفسیری برویم و سیستم های روایت های چندگانه . بارت این مفهوم را در خطاطی کالیگرافی ژاپنی نشان می دهد .
نشانه ازنظر فردینان دوسوسور
«فردینان دوسوسور»که همواره از او به نام پدر علم زبانشناسی یاد کردهاند،از جمله پیشگامان مطالعات نشانهشناختی، به شمار میآید. سوسور نشانه را موضوعی«فیزیکی»و در عین حال«معنادار»میپندارد. پدیدهای که از ترکیب«دال» (Signifier) و«مدلول» (Signified) شکل میگیرد.
اندیشه های سوسور در باب زبان و نشانه زبانی از تقابل هایی (Dichotomy )مانند دال و مدلول ، جانشینی و هم نشینی استوار است . سوسور سعی کرد زبان شناسی را از قلمرو محدودِ قرن 19 خارج بکند و چندین مسأله را مطرح می کند که هنوز در زبان شناسی اهمیت دارند و آنها عبارتند از : تمایز مطالعه تاریخی و توصیفی ، تمایز زبان و گفتار ، تمایز رابطه جانشینی و همنشینی ، سیستم ، ارزش ها .
«بسیاری از دانش پژوهانی که با آن [نشانه شناسی] برخورد می کنند ،آن را آشفته و مغشوش می یابند و البته بسیاری دیگر آن را بسیار مهیج می بینند . »(چندلر،1387:ص21)
«آنچه امروزه ساختارگرایی نامیده می شود حاصل کاربرد روش های زبان شناسی ساختگرا(یعنی زبان شناسی سوسوری) در حوزه های مختلف علوم انسانی از جمله مردم شناسی ، نقد ادبی و غیره است . »(سجودی،1387،ص47)
«نشانه زبانی نه یک شی را به یک نام ، بلکه یک مفهوم را به یک تصویر صوتی پیوند می دهد . تصویر صوتی ، آوایی مادی نیست که جنبه فیزیکی داشته باشد ، بلکه اثر ذهنی این آواست و حواس ما نمایشی از آن را ارائه می دهد ، نشانه زبانی محسوس است و اگر بر آن شویم آن را «مادی» بنامیم ، تنها به همین معنی و برای تقابل با وجه دیگر تداعی ، یعنی مفهوم است که معمولاً مجردتر می نماید.»(سوسور،1378:ص96)
دال و مدلول
از نظر سوسور، نشانه ماهیتی دوگانه دارد که یک طرف آن دال یا تصویرِ آوایی واژه است و سوی دیگر آن مدلول یا تصویر ذهنی و مفهومی آن است . هیچ یک از این دو به تنهایی نشانه نیستند بلکه رابطه ساختاری متقابل و همبسته آنها که دلالت خوانده میشود، نشانه را بهوجود میآورد؛ رابطهای که اساساً دلبخواهی Arbitrary و قراردادی است و نه طبیعی، ضروری، و انگیخته Motivated .
سوسور نشانه را ترکیبی از دال و مدلول می دانست:دال را سوسور تصور آوایی می دانست و مدلول را تصور ذهنی در نظر می گرفت.سوسور معتقد است که دال و مدلول جدایی ناپذیرند .سوسور نشانه را الزامی می داند؛ یعنی رابطه دال و مدلول رابطهی لازم و ملزوم است . نشانه ها از نظر سوسور ، منفک و منقطع اند یعنی خارج از فرایند زبانی هستند و سوسور در مبحث نشانه شناسی مرجع را حذف می کند و جایگاهی برای آن در نظر نمی گیرد . سوسور مدعی است که کلید فهم و درک نشانهها را باید با توجه به رابطهی ساختاری آنها با نشانههای دیگر پیدا کرد.
اگر سوسور مرجع را از بحث نشانه حذف می کند به دلیل مسا ئل مربوط به روش شناسی مطالعات زبانی است . شناخت از سیستمی که نشانه در آن جای گرفته است هیچ اطلاعی به ما در مورد واقعیت آن نمی دهد . در حقیقت، کنارگذاشتن مرجع در بررسی نشانه شناختی یعنی برای زبان شناسی استقلال قائل بودن و در جهت احراز هویت علمی آن قدم برداشتن . )فونتنی، 1998 ،29 (
«نشانه شناسی سوسوری» بر آن است که هر رابطة دلالتی یا به عبارت دیگر، رابطة دال و مدلولی در هر نشانه، «قرادادی» است. رویکرد مهم سوسور در نشـانهشـناسی اش آن اسـت که او نشـانه شناسی را علم بررسی نشانههای منفرد نمیداند. نشانه شناسی، دانش بررسی نظام های نشانه ای است که پدیده هایی اجتماعی اند. لذا نشانهشناسی در سنت سوسوری، همیشه دانشی ساختارگرا بوده است (رک. فکوهی، 1382؛ کالر، 1379 و صفوی، 1383). هویـت نسبی نشانـه ها در برابر یـکدیگر، اصل اساسی ساخـتارگرایی سـوسـوری است. بدین معنا که یک نشـانه آن چیزی است که دیـگران نیستـند (cf.palmer,1981. )
محورهای همنشینی و جانشینی
سوسور محور همنشینی و جانشینی را مطرح می کند و در محور جانشینی عناصر انتخاب می شوند ودر محور همنشینی عناصری را که قبلاً انتخاب شدهاند، ترکیب می شوند .سوسور بیشتر روی نشانه نمادی تأکید دارد و معتقد است که دال و مدلول از هم جدایی ناپذیرند و هر دو ذهنی هستند . به عبارت دیگر ؛ نشانه و محتوا ذهنی و قرار دادی هستند .
از نظر سوسور عناصر زبانی مانند یک سیستم عمل می کنند و ارزش هر عنصر در داخل سیستم با اجزای دیگر سیستم مرتبط است . سیستم یکی از پایه های دیدگاه توصیفی از نظر سوسور است . بنابراین هر عنصر در داخل سیستم معنی پیدا می کند . نشانه های سوسور یک وجه مادی و یک وجه غیر مادی دارند و زبان نیز از نظر وی جنبه جوهری و فرم دارد.
«نشانه شناسی معاصر را با حرکت از صوری گریان روس ، محفل پراگ و سرانجام رولان بارت باید تا اندازة زیادی حاصل میراث دو سوسور دانست . لوی استرواس و ساختارگرایی او (بویژه در حوزه نظام خویشاوندی و اسطوره شناسی که به مثابه نظام های ارتباطی و مبادله بررسی شان می کند نیز به همین میراث تعلق دارند .)در اینجا نشانه شناسی به مثابه روشی برای یافتن منطق نهفته در پشت عملکردهای اجتماعی ظاهر می شود . »(فکوهی ، 1383،302)
پیرس و نشانه شناسی
اما اصطلاح نشانه و به تبع آن انواع نشانه از جمله نماد (symbol)، برای اولینبار توسط چارلز ساندرز پیرس (Charles Sanders Peirce: 1839-1914)، فیلسوف پراگماتیست آمریکایی و با تقسیم سهگانه نشانه توسط او وارد ادبیات علمی دوران مدرن شد و مورد استفاده در علوم گوناگون قرار گرفت.
«پیرس نشانه را چیزی جز منطق در معنای گستردة آن نمی داند . نشانه از خلال انتزاعِ ذهن به معنا می رسد که می تواند همواره بنابر ذهن متفاوت باشد و در آن همیشه با نوعی خودسرانگی روبهرو هستیم .»(فکوهی ،1383 :301)
پیرس، برخلاف سوسور نه به خود نشانه، بلکه به فرایند تولید و تفسیر نشانهها یا نشانهپردازیSemiosis توجه دارد و آن را در کانون نظریه نشانهشناختی خود قرار میدهد. نشانهپردازی مستلزم سه عنصر نشانه، مصداق ، و تعبیر است. فرایند نشانهپردازی نشانهها را با مصادیق پیوند میدهند. در این فرایند، نشانه "چیزی است که به جهتی و بهعنوانی، در نظر کسی، بهجای چیزی مینشیند".در نتیجه، مشاهده میکنیم که نظریه نشانهشناختی پیرس مبتنی بر کنش و روابط سهگانی Trichotomy عناصر است و نمیتوان آن را به رابطه دوگانی موردنظر سوسور تقلیل داد.
رشته مطالعاتی که او «نشانه شناسی» نامید«نظریه صوری نشانه ها » بود که با منطق ارتباط نزدیکی داشت.»(چندلر،1387،ص26)
«برخلاف الگوی سوسوری نشانه ... پیرس الگویی سه وجهی را معرفی کرد:
بازنمون[1] (نمود): صورتی که نشانه به خود می گیرد(ولزوماً مادی نیست. )
تفسیر[2](تعبیر): نه تفسیرگر، بلکه معنایی که از نشانه حاصل می شود .
موضوع [3](ابژه): که نشانه به آن ارجاع می دهد . »(سجودی،1387:ص 27)
نشانههای سه گانه پیرس
پیرس "نشانهها" را به سه دسته معروف شمایل(Icon) ، نمایه (Index) و نماد (Symbol) تقسیم کرده است.(آلستون، 1381،ص 137) این گفتار به مطالعه نماد با رویکرد ارتباطشناختی و بهعنوان یک واسط (Medium) در انتقال پیام میپردازد و از جنبههای فلسفی محض و زبانشناختی صرف در اینباره صرفنظر میکند.
آن چه پیرس و نظریه پردازی های نشانه شناسانهی او را به دیدگاههای بارت نزدیک می کند ، در نکته ای نهفته است که در باز توصیف رویکردهای پیرس در ارتباط با تاریخ هنر متذکر شده اند و این نکته عبارت است از آن که نظریهی پیرس ، با دلالت بر چیزی ختم پیدا می کند که به ما کمک می کند دربارهی جنبههای فرایند هنر در جامعه بیندیشیم . ( الکینز ، 1385ص19) . از نظر پیرس ، « نشانه زمانی نشانه است که قابلیت انتقال به نشانه ای دیگر را که به او قدرت شکوفایی ببخشد ، داشته باشد . »(داکرو و شَفَر، 1995:215)
نشانه شناسیِ بارت
«سخن گفتن از یک بارتِ انسان شناس شاید کاری منطقی نباشد . او نه تنها هرگز خود را انسان شناس ندانست ، بلکه اصولاً با موضوع ها و میدان های متعارف انسان شناسی نیز چندان سر وکار نداشت . با این وصف در تمایل بارت به روزمرگی ، به زندگی پیش روی ما ، به لحظات ساده و پیش پا افتاده ، به اشیا و نشانه ها ، بی شک می توان اثری از نگاه انسان شناسانه یافت . »(فکوهی،1386،14)
در این قسمت تلاش می شود تا ، باز تعریفی روشن و رسا از مجموعه واژه هایی که بارت از قلمرو نشانه شناسی به ودیعه می گیرد و در نوشتار خود بازتاب می دهد،ارائه شود . به طور کلی در منظومه فکری بارت با مجموعه کلید واژههایی مواجه هستیم که که ریشه در رویکردهای نشانه شناسانهی مطرح شده در درس گفتارهای دوسوسور دارد از جمله نشانه(symbol )، دال (( signifierو مدلول ( (signified، لانگ langue) )و پارول(parole )، روایت(narrative) ، متن (text )و بینامتنی( intertextual)، رمزگان( codes )و بافت(context ).
نشانه
نشانه همان دروازهی ورودی به روی شناخت و باز تحلیل معنامندی هر پدیداری است . نشانه آبستن دو واژهی کلیدی دیگر یعنی دال و مدلول است ؛ مدلول متوجه بازنمود ذهنی هر پدیدهای است و دال ، برعکس واجد جوهرهای مادی است و می تواند در بر گیرندهی اشیاء، تصاویر ،آواها و یا رویدادها و متون تاریخی باشد . بارت یکی از نظریه پردازانی است که از تعریف نشانه شناسانهی دوسوسور در مطالعات و نظریه پردازی های خود بهره برده است ، مهم ترین وجه تأثیرگذار در نگرش دوسوسور در معنای غیر ارجاعی نشانه از نگاه او نهفته است . بر این اساس دوسوسور معتقد است یک نشانه حاکی از ارجاع یک واژه به اشیایی در جهان نبوده بلکه آمیزش آسان گیر یک دال و یک مدلول است .(آلن ،1385 ،ص20) .
چنین نگرشی خود واجد وجهی از متنیت تأثیر گذار بر نشانه هاست . و این متنیت را می توان تاریخ و بسترهای تاریخی تعبیر کرد . پیوند دال و مدلول از این رهگذر باید در بطن یک بینا متن ( که واجد باری تاریخی و زمانمند است ) تحقق پذیرد . آن جا که دوسوسور از معنامندی واژه ها نه به خاطر کارکردی ارجاعی ، بلکه به خاطر کارکردشان در نظام هم زمانی می نامد ، در واقع به طور غیر مستقیم به همین بینا متن و یا به دیگر سخن تاریخ ، اشاره می کند . (آلن، 1385،ص 24).
لانگ langue) )و پارول parole))
دو واژه ای که از جانب بارت به کار گرفته شده است لانگ و پارول است ، این دو واژه بار اجتماعی دارد و این بار اجتماعی در تعاریف زبان شناسانه هم وجود دارد :« زبان به عنوان یک نهاد اجتماعی ، به هیچ وجه یک فعل به شمار نمی آید و تابع هیچ تصمیم از پیش گرفته شده ای نیست ... زبان اساساً یک قرار داد جمعی است که فرد اگر می خواهد با دیگران رابطه برقرار کند ، باید آن را در تمامیتش بپذیرد.»( بارت ، 1370،ص20)
بارت در تعریف پارول می نویسد :«گفتار در وهله اول از ترکیبی که گوینده با استفاده از آن می تواند از مرز زبان استفاده کند تا اندیشه شخصی خویش را بیان کند و در وهله دوم از ساز و کارهای روانی – جسمانی که به فرد اجازه می دهد این ترکیب ها ظاهر سازد ، ساخته شده است . »(بارت،1370 ،ص 21)
بافت
دیگر کلیدواژه های معطوف بر نظریهی نشانه شناسی بارت ، واژهی بافت است که در توصیف آن چنین نوشته اند:«همواره که متن شکل می گیرد محیطی را نیز دگرگون می کند و این محیطش که همانا بافت است به عنوان یکی از لایه های متنی در امر ارتباط و شکل گیری معنا شرکت میکند و همچون متن رمزگشایی می شود . به گونه ای که این دو تعامل با هم پدیدار می شوند . از این رو هیچ نظام نشانه ای را نمی توان محصور به خود در نظر گرفت بلکه ویژگی های محیطی که در آن واقع می شود ، در به عینیت رسیدن آن نقش مهمی دارند و کارکرد اجتماعی و ارتباط هر نظامی بدون در نظر گرفتن ویژگی های موقعیتی ناظر بر آن ناممکن است . (بال ،1381،ص19 ).
متن
متن ، واژهای دیگر است که بارت ، آن را به کار برده است . متن بستری است که نشانه ها در آن زمینة ظهور می بابند و نشانه نیز از متن بر می خیزد .«نوع نشانه، یعنی اینکه آیا نشانه ای شمایلی، نمادین یا نمایه ای است نیز وابسته به متنی می باشد که نشانه در آن به کار می رود و هیچ قطعیت از پیش تعیین شده ای نمی توان بر آن متصور شد .»(سجودی ،1382 ،ص215).
بارت در بیان متن این چنین می نویسد:«کلافی به هم بافته از نقل قول ها ،ارجاع ها ، پژواک ها ، و زبان های فرهنگی (چه زبان فرهنگی نیست؟)پیشین یا معاصر ، که در یک استریوفونی گسترده ، دمادم از متن گذر می کنند . بینامتنی را که هر متنی در آن درگیر شده ، خود میان متن متنی دیگر می شود ، نباید با خاستگاه متن اشتباه گرفت: تلاش برای یافتن سرچشمه ها و تأثیرپذیری های یک اثر به معنی افتادن به دام اسطوره پیوند نسبی است ؛نقل قول هایی که یک متن را متشکل می سازند بی نام ، غیر قابل ردیابی، و با این حال از پیش خوانده اند :آنها نقل قول هایی بدون علامت نقل قول اند .»(آلن ، 1385 ،ص 104).
این تعریف و گفتار از یک سو، هم مؤید تعریف نشانه شناسانهی متن و هم بازگو کنندهی مفهوم برجستهی دیگری است که در منظومه فکری بارت به کار می آید: بینا متنیت.intertextuality))
«هر متن خود مقدمهای است برای قرابت متن های بی شمار؛استقلال هر متن ادعایی است واهی زیرا که فضای هر متن تداعی کننده متون پیشین و درآمدی به سوی متون دیگر است . »(ضمیران ، 1382،174).
بارت نسبت متن با اثر را نسبت دال مادی با مدلول می داند و می نویسد:« این تصور از متن حاکی از آن است که پیام مکتوب مانند نشانه تبیین می شود ، از یک سو دال(مادیت حروف و مادیت ارتباط آنها با کلمات ، جملات ، بندها و فصل ها) و از سوی دیگر مدلول، معنایی که همزمان اصیل، تک سویه، و قطعی بوده ، با صحت نشانه هایی که متن در بر می گیرد معین می شود . نشانه کلاسیک یک طومار مهر و موم شده است که بستارش معنا را در حصار خود گرفته ، آن را تزلزل یا تشدید یا انحراف به دور می دارد . در مورد متن کلاسیک نیز به همین نحو: این متن اثر را بسته ، آن را به الفاظ خود مقید کرده ، به مدلول خویش جذب می کند . »(آلن ، 1385، 95).
از مهمترین دستاوردهای بارت طرح و گسترش دو مفهوم اساسی دلالت تصریحی Denotation و دلالت ضمنی Connotation است. البته قبلاً، لویی یلمزلف، زبانشناس دانمارکی، آنها را مطرح کرده بود، اما بهدلیل تحلیل انتزاعی و ریاضیگونهاش کارش ناشناخته مانده بود. بارت این مفاهیم را با استفاده از دال و مدلولِ سوسوری توضیح میدهد. در واقع ، دلالت تصریحی به رابطه نشانهای اشاره دارد که مستقیمآ میان یک دال و یک مدلول برقرار میشود. اما در دلالت ضمنی، ساخت نشانهای پیچیدهتر میشود و طی آن یک نشانه که خود حاوی یک دال و یک مدلول است، همچون یک دال برای مدلولی دیگر عمل میکند.
نشانه از نظرلوئی ترول یلمزلف
یلمزلف در سپتامبر ۱۹۳۱ حلقه زبان شناسی کپنهاگ را تشکیل داد. یلمزلف به اصول زبان شناسی سوسور وفادار ماند. در تحلیل یلمزلف نشانه حاصل عملکرد دو صورت(form) است: صورت معنی(content) و صورت لفظ(expression). البته عملکرد هر نشانه از طریق دو جوهر(substance) نیز بازنمایی می شود: جوهر معنی و جوهر لفظ. جوهر معنی بازنمایی روان شناختی و مفهومی نشانه است. جوهر لفظ مادیتی است که نشانه در آن نمود پیدا می کند. این جوهر می تواند آوا باشد(چنانکه برای بیشتر زبان ها این طور است) و یا هر ماده دیگری از جمله حرکات دست(در زبان اشاره).(امراللهی،1387)
به نظر یلمزلف معنا، صورت معنی است،حتی اگر جوهر معنی اهمیت داشته باشد باید آن را با توجه به صورت تحلیل کرد. یلمزلف معتقد است هیچ معنایی بدون صورت و هیچ صورتی بدون معنا وجود ندارد. وی به واسطه ارجاع به دو سطح لفظ و معنا(دال و مدلول سوسور) و تلقی صورت و جوهر برای هر یک، از تقلیل نشانه به دوگانی صورت و معنا دور می شود. جوهر لفظ ماده فیزیکی رسانه است مثل عکس ها، اصوات ضبط شده و نوشته چاپ شده روی کاغذ. صورت لفظ در زبان، ساختارهای نحوی، فنون و روش ها متجلی است. جوهر معنی شامل جهان متن، موضوعات و ژانرهاست و صورت معنی ادبیات را دربر می گیرد. (امراللهی،1387)
از آنجا که سوسور زبان را صورت می داند و نه جوهر، چارچوب یلمزلف امکان می دهد متون را طبق ابعاد متفاوت شان تحلیل کنیم. بر مبنای آرای یلمزلف می توان تحلیلی نظام مند از متون به دست داد و شرح مفصلی از ساختمان نشانه ارائه داد. همچنین بر این اساس مشخص می شود که مادیت نشانه خود می تواند دلالت گر باشد.
یلمزلف ، زبان شناس دانمارکی ،بر اساس نظریة سوسور در مورد نشانه ، عناوین جدیدی را به جای دال و مدلول پیشنهاد کرده است . به اعتقاد او، نشانه منفک نیست و نمیتوان آن را تفکیک شده پنداشت . او برای زبان دو سطح بیان و سطح محتواقائل است. او به جای دال صورت بیان و به جای مدلول صورت محتوا را مطرح می کند. زبان رابطة بین این دو سطح است و چنین رابطه ای یعنی پیوند بین دو دنیای بیرون ودرون . مرز بین بیرون و درون مرزی از قبل مشخص و قطعی نیست ؛ مرزی است که توسط سوژه، هر بار که او به دنبال اطلاق معنا یی به چیزی یا واقع های است،صورت می گیرد. به عقیدة یلمزلف، اگر سطح محتوا و سطح بیان،در تمامیت خود در نظر گرفته شوند، بین آن ها ارتباط دو جانبه و الزامی وجود دارد. در واقع، اگر این دو سطح به طور هم زمان حضور نداشته باشند، زبان وجودنخواهد داشت . اما بین هر قطعه ای از محتوا و هر قطعه ای از بیان رابطه ای متقابل وجود دارد . اما هیچ کدام لازمة دیگری نیست . یک فکر می تواند بدون هیچ نیازی به بیان وجود داشته باشد؛ همان طورکه یک بیان می تواند بدون نیاز به محتوا وجود داشته باشد . می توان بدون صحبت کردن فکر کرد و بدون فکرکردن، صحبت نمود)77:1985)
اومبرتو اکو
نشانهشناس برجسته ایتالیایی، در مقالهای با عنوان "بهسوی کاوش نشانهشناختی در پیام تلویزیونی" مینویسد: «رمزگشایی انحرافی در رسانههای جمعی قاعده است» زیرا مردم از رمزهای مختلفی برای فهم پیام استفاده میکنند و بههمین جهت تفسیرهای گوناگونی از آن بهوجود میآید.(آسابرگر ، 1387،49-48)
اکو میگوید که این وضعیت پیش از پیدایش رسانههای جمعی بود، یعنی زمانی که رمزگشایی انحرافی استثنا بود نه قاعده. با ظهور رسانههای جمعی، شرایط عمیقاً دگرگون شد و رمزگشایی انحرافی تبدیل به قاعده شد. علت این امر، شکاف عمیقی بود که میان تهیهکنندگان مطالب و دریافتکنندگان وجود داشت.
اکو در یک تعریف کلی نشانه شناسی را دانش مطالعهی نظام های نشانه ای را تعریف می کند . او با فرض اینکه تمام مظاهر فرهنگی به نوعی نظام نشانه ای هستند نشانه شناسی را حوزهای میداند که با کل فرهنگ انسانی سروکار دارد.((Eco,2005:p173
منتقلکنندگان پیام، با مخاطبان خود بهلحاظ طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، ایدئولوژی سیاسی، جهانبینی و روحیه گروهی تفاوتهایی دارند. از اینرو، دریافتکنندگان با منتقلکنندگان پیام دارای رمز یکسان نیستند و بههمین دلیل دریافتکنندگان پیام را از دید خود تفسیر میکنند.(آسابرگر ، 1387،49)
اما چیزی که به نظریهی«امبرتواکو»رنگ و بویی متفاوت میبخشد،این است که او معتقد است که در نشانهشناسی نه از نشانهها بلکه از نقش نشانهها باید صحبت کرد . نقش نشانهای رابطهای قراردادی است که میان بیان و محتوا برقرار میشود و محتوا خود،ساخته فرهنگی مشخص استو در ابتدا به فرهنگ برمیگردد؛از سوی دیگر،اکو،به گونهشناسی نشانهها معتقد نیست و بر این باور است که فرهنگ و فرآوردههای ناشی از آن در زمرهی عوامل عمدهی تولید نشانهها قرار دارند.
اومبرتواکو این اندیشه را مطرح میکند که معنا و تفسیر، دارای ریشههای تاریخی، و اجتماعی هستند و در جریان کاربردشان در روند ارتباط تغییر مییابند. در نتیجه، اکو مثل بارت معتقد است که دلالت همه پدیدههای فرهنگی را دربرمیگیرد، و نشانهشناسی را به مثابه علمی تعریف میکند که به ارتباط و نیز به خوانش و تفسیر جنبههای اجتماعی فرهنگی زندگی میپردازد.
غیر از افرادی که از آنها سخن گفتیم، اندیشمندان بسیاری، از شاخههای گوناگون تفکر، در جنبش نشانهشناختی این سده مشارکت داشتهاند، از جمله چارلز موریس، لویی یلمزلف، لویی پرییتو، کارل بولر، اِی.جِی. گرِماس در زبانشناسی و نشانهشناسی عمومی؛ کلودلوی اشتروس در مردمشناسی؛ کریستیان متز و پیر پائولو پازولینی در سینما؛ ژولیا کریستوا، تزوتان تودورف، ژرار ژنت، و یوری لوتمن در ادبیات؛ توماس سیبیاک در ارتباطات جانوری؛ و یوری لوتمن در نشانهشناسی فرهنگ. کار فکری این متفکران و بسیاری دیگر، نشانهشناسی را به رشتهای بسیار قوی و زاینده تبدل کرده است که تمامی علوم میتوانند از آن بهرهمند شوند.
نتیجه گیری
نشانهشناسی علمی است که به بررسی انواع نشانهها، تعبیر آنها، و قواعد حاکم بر نشانهها میپردازد؛ و چگونگی ارتباط و معنا را در پدیدهها و نظامهای نشانهای گوناگون مطالعه میکند. نشانه، پدیدهای ملموس و قابل مشاهده می باشد که جانشین یک پدیدهی غایب میشود و بر آن دلالت میکند.نشانه، ضرورتاً باید نمود مادی داشته باشد تا بهوسیله یکی از حواس انسان دریافت شود. اما چیزی که نشانه بر آن دلالت میکند میتواند مادی یا ذهنی، واقعی، یا خیالی، و طبیعی یا مصنوعی باشد. آنچه در یک بافت نشانه است، خود در بافت دیگر میتواند مدلول یک نشانه دیگر باشد. در عین حال هر پدیده میتواند در بافتهای متفاوت، نقشهای نشانهای متفاوتی داشته باشد. به مجموعهای از نشانهها و قواعد حاکم بر روابط میان آنها که یک نظام را میسازند، رمزگان گفته میشود و در چارچوب همین نظام است که نشانهها تعریف میشوند و ارزش و معنا پیدا میکنند. در چارچوب همین نظام و بر پایه قواعد و روابط موجود در آن نشانهها با یکدیگر ترکیب میشوند و یک پیام یا متن را میسازند.
علم نشانه شناسی با بررسی نشانه ها کمک می کند تا افراد دنیای اطراف خود را به واسطه نشانه ها درک کنند و کمک می کند تا نظام های نشانه ای رمزگذاری و رمزگشایی بشوند و افراد را قادر می سازد تا از رهگذر این نشانه ها بتوانند ارتباط با جهان اطراف خود برقرار بکنند .
سیستم های نمادین و نشانه شناختی ، سیستم هایی اند که بین آنها رابطه است و موقعیت های مدیریت پذیری ما را به بحث نظم می کشاند که این رویکردی است از جانب گروهی از نظریه پردازان که در مرکزشان فوکو و بوردیو قرار دارند که اصل اساسی تمام حوزه های اجتماعی را در مسأله نظم می بینند .
روش انسان شناسی نشانه شناختی با روش نشانه شناسی متفاوت است . نشانه شناسان وارد مباحث صوری متأثر از نظام فکری سوسوری می شوند و تا به امروز ادامه پیدا می کند و این امر در انسان شناسی مورد پذیرش نیست . نگاه انسان شناسی به نشانه شناسی نگاه اجتماعی – فرهنگی است .
افراد برا اساس سیستم نشانه شناختی و نمادین رفتار می کنند و این سیستم بین فرهنگ های مختلف فرق می کند و حتی در داخل فرهنگ ها هم تفاوت وجود دارد . رابطه تفسیر نشانه شناختی با تجربه زیستی مهم است . سیستم سمیوتیک از طریق زبان شناختی و شناختی به کمک ما می آید و در بازنمایی تمام تصاویر انسان شناسی مثل عکس و تصویر و غیره واقعیت بیرونی را با واقعیت فردی سعی می کند منطبق کند و بدن فردی را به بدن اجتماعی تبدیل می کند .
منابع
آریانپور، منوچهر و دیگران (1385) فرهنگ انگلیسی به فارسی، جهانرایان، چاپ ششم، ج2، تهران.
آسابرگر، آرتور(1387) روشهای تحلیل رسانهها، اجلالی، پرویز ،وزارت فرهنگ ارشاد دفتر مطالعات و توسعه رسانهها، ، چاپ سوم، تهران.
استرتیناتی، دومینیک(1388)مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک نظر ، گم نو ، تهران.
آلستون، ویلیام.پی(1381) فلسفه زبان، احمد ایرانمنش و احمدرضا جلیلی ، دفتر نشر و پژوهش سهرودی، چاپ اول، تهران .
الکینز ، جیمز(1385) نظریه شناسی پیرس برای تاریخ هنر چه سخنی دارد؟ سجودی ، فرزان ، گلستان هنر ، شماره 3، تهران .
آلن ،گراهام (1385) بینا متنیت، یزدانجو ، پیام ، نشر مرکز، تهران.
بارت ، رولان(1370)عناصر نشانه شناسی ، محمدی ، مجید ، انتشارات بین المللی الهدی.
بارت ، رولان(1386)امپراتوری نشانه ها ،فکوهی ، ناصر ،نشر نی ، تهران .
بال ، میگی (1381) نشانه شناسی به مثابه نظریه ای در باب هنر ، سجودی ، فرزان ، ترهان ، نیم سالانه زیبا شناختی ، شماره 6.
پیرحیاتی، محمد(1385)مقدمهای بر اساطیر، دفتر نشر و پژوهش سهروردی، چاپ اول، تهران.
چندلر،دانیل(1387)مبانی نشانه شناسی،پارسا،مهدی،انتشارات سوره مهر، چاپ اول، تهران .
سجودی ، فرزان(1382) نشانه شناسی کاربردی ، نشر قصه ، تهران.
سوسور،فردینان دو(1378) دوره زبان شناسی عمومی،صفوی،کوروش، هرمس،چاپ اول، تهران.
ضمیران ، محمد(1382) درآمدی بر نشانه شناسی هنر، نشر قصه،تهران.
فکوهی ، ناصر(1383)انسان شناسی شهری ،نشر نی ، تهران .
محسنیان راد، مهدی(1385 )ارتباطشناسی، سروش، ، چاپ هفتم، تهران.
- Ducrot, O. Et Schaffer J.M. (1995). Nouveau Dictionnaire Encyclopédique des Sciences du Langage. Paris: Seuil.
-Eco,Umberto.2005.Function and Sign:the Semiotics of Architecture,in Neil Leach(ed),Rethinking Architecture:A Reader in Cultural Theory,Taylor&Francise-Library.
-Fontanille, J. (1998). Sémiotique du Discours. Limoges: PULIM.
- Greimas, A.J. (1972). Essais de Sémiotique Poétiques. Paris: Larousse.
- Hjelmslev, L. (1985). Nouveaux Essais. Paris: PUF.
منبع اینترنتی
امراللهی،تینا(1387)روزنامه کارگزاران. www.aftabir.com
maryamhoseinyazdi@yahoo.com
[1] Representament
[2] Interpretant
[3] Object