«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- در جامعه شناسی وظیفه ای نسبت به فرهنگ وجود دارد و این وظیفه تغییر فرهنگ به فرهنگ متعالی است.
در حالیکه مطالعات فرهنگی از باید و نباید های فرهنگی هیچ حرفی به میان نمی آورد. اما جامعه شناسی می گوید نخبه ها باید این تغییرات را ایجاد کنند.
در این خصوص می توانید «منتقدان فرهنگ» و «فرهنگ و آنارشی» را بخوانید.
آرنولد می گوید: آنارشی فرهنگ تولید می کند. نخبگان نظم تولید می کنند. این کتاب نقد زیبایی شناسی از فرهنگ ارائه می دهد.
در واقع ما در جامعه شناسی نگاهی دستوری به مقوله فرهنگ داریم در حالیکه، در مطالعات فرهنگی صرفا مشاهده می کنیم.
توجه به فرهنگ در نهایت از دل جامعه شناسی با رویکردی تغییری به دست می آید. توجه جامعه شناسی به «ذهنیت، کنش اجتماعی و ساختار» است.
بحث فرهنگ در جامعه شناسی به این دلیل مطرح می شود که جامعه شناس می خواهد تاثیر جامعه را بر کنش گر بداند. جامعه شناسی با رویکردی تفسیری به ذهن کنشگر می پردازد. ذهنی که ارزش و یک سری ایده ها دارد.
دورکیم به عنوان یک جامعه شناس به فرهنگ به طور مستقیم اشاره نمی کند. دکتر مهری بهار معتقد است که دورکیم را نباید صرفا به عنوان یک ساختارگرا در نظر گرفت. او به حقیقتی به نام خودکشی اشاره می کند و می گوید که ساختارهای جامعه این حقیقت را ایجاد کرده اند.
ساختارها باید با ذهن کنشگر تعامل داشته باشند. در واقع بین کنشگر، ساختار، هژمونی و ... نوعی تعامل وجود دارد.
اما مطالعات فرهنگی به مواردی می پردازد که در جامعه شناسی به آنها پرداخته نمی شود. حاشیه ها مورد بحث مطالعات فرهنگی است. در مطالعات فرهنگی نسل اول ویلیامز را داریم که با نگاهی تاریخی به جلو می رود. اما در نسل بعدی دیگر این نگاه تاریخی وجود ندارد.