مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

فرهنگ در ایران توسط چه کسانی مطالعه شده است؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- بحث ها درباره فرهنگ در ایران سابقه طولانی دارد. در این یادداشت به افرادی که بحث فرهنگ را مورد مطالعه قرار داده اند می پردازیم.

  1. بحث های فرهنگ که آن را در مقابل سیاست و اقتصاد قرار می دادند، توسط دکتر علی شریعتی و جلال آل احمد انجام شد.
  2. کسانی که به مطالعه جامعه شناسی دینی و جامعه شناسی فرهنگی پرداخته اند افرادی مثل آقای توسلی بودند.
  3. کسانی که از سال 1370 از فرهنگ به مطالعات فرهنگی علاقه مند شدند، از دانشگاه علامه طباطبایی (جاییکه من مدرک کارشناسی ام را گرفتم) به دانشگاه تهران (جایی که من ارشد می خوانم) رسید.
  4. در این میان مترجمان نیز نباید فراموش شوند.
  5. پایان نامه ها و تزهای دکترای زیادی در زمینه فرهنگ کار کرده اند.
  6. نسل جدید جامعه شناسان که به نقد جامعه شناسی، نظریه های فرهنگی و مطالعات فرهنگی می پردازند.
  7. سازمان های فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران


مرگ مولف رولان بارت چیست؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- مهدی آذر پیرا به نقل از کیان کیانی در یادداشتی به بحث مرگ مولف رولان بارت می پردازد. در این نوشتار او پس از معرفی بارت، مرگ مولف را مورد مطالعه قرار می دهد. مرگ مولف به طور خلاصه بیان می کند که هر مولفی پس از نگارش متن خود می میرد و آنچه از نوشته او باقی می ماند، تفسیر و برداشتی است که خواننده از متن او می کند.

 بارت در سال 1968 مقاله کوتاهی را با عنوان «مرگ مولف» به چاپ رساند که سر وصدای اندکی کرد اما در سال1977 با ترجمه انگلیسی دوباره به چاپ رسید و مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد و تبدیل به مقاله ای معتبر شد. اما نکاتی از این مقاله: ((... بارت مدل رومانتیک را از سه جنبه عمده مورد نقد قرار می دهد:

1.تولد خواننده باید به بهای مرگ مولف صورت پذیرد
 2. متن بافتی از نقل قول هاست که از مراکز فرهنگی بیشماری اقتباس شده اند
 3. زبان است که سخن می گوید، و نه مولف

 • شما نمی توانید بدون آنکه ایده ای را از پیش به صورت نشانه ها دریافت کرده باشید دارای آن ایده باشید. 
شما نمی توانید تفکری بی زبان داشته باشید.
 • بنابراین ......

«مرگ مولف»

«چنین به نظر می رسد که همیشه در انتها ایستاده است...صدای شخصی واحد، یعنی مولف، که در گوش ما راز می گوید». رولان بارت

امروزه در حوزه های متعددی (ادبی،هنری و...) از «مرگ مولف» سخن به میان می آید. انگیزه من از تلخیص و تدوین مطالب ذیل از کتاب«پست مدرنسیم» نوشته؛ گلن وارد؛ آن است که چند روز گذشته در نشت نقد ادبی ای شرکت کرده بودم که مخالفان وموافقان ایده«مرگ مولف» وقتی به بحث می نشتند نقطه مشترکی داشتند و آن اینکه وقتی به تمامی نکاتی که عرضه می داشتند دقت می کردی می توانستی به یقین بگویی که نه موافقان و نه مخالفان هیچ یک حتی یک مقاله کوتاه هم درباره «مرگ مولف» نخوانده اند، از جمله خود من؛ لذا این مقاله را از دل کتاب گلن وارد بیرون کشیده ام تا من و دیگر دوستان به رسم توانایی دیرینه ایرانیان که درباره همه چیز حتی بدون خواندن یک مطلب درباره آن اظهار نظر می کنند حداقل این گستاخی همراه با خامی نباشد خلاصه کلام.... 


((آنچه که اغلب مفهوم مدرنیستی تالیف خوانده می شود، امتدادی از رمانتیسیسم است. رومانتیسیسم بنا به تعریفی سهل انگارانه جنبشی در فلسقه و هنر اروپای قرن هجدهم و نوزدهم بود. رومانتیسیسم با کمک گرفتن از این ایده که جهان خارج به نوعی ساخته (یا حداقل جداناشدنی از) ذهن است، خود ِ فردی را رفعت بخشید و به تمجید از قدرت های خارق العاده خیال پرداخت... بر طبق این دیدگاه رومانتیک، نقش مناسب هنر، بازتاب دادن ارتباط هنرمند با واقعیت «درونی» و «بیرونی» است. وظیفه هنر مند این بود که به درون تجربه رخنه کرده و در آن مشارکت جوید و آن را تولید کند.(ص262)

 ...این ایده ها فرض را بر این می گذارند که هنرمند حامل حقیقت و اصالت است و می تواند از طریق نیروی بینش هنرمندانه، این حقیقت و اصالت را به بینندگان آثار خود منقل کند...(در این بینش) معنای هنر اساسا دارای مسیری یک طرفه است که از هنرمند و از طریق اثر هنری اش به خواننده انتقال می یابد. بنابراین در نگاه رومانتیک (و به اصطلاح عقل سلیم) به تالیف، اعتقاد بر این است که می توان از طریق معانی یافته شده در متن مستقیما به خاستگاه های آن در درون مولف دست یافت... چنین به نظر می رسد که همیشه در انتها ایستاده است...

صدای شخصی واحد، یعنی مولف، که در گوش ما راز می گوید.(صص4ـ263). ))
 
ادامه مطلب ...

رمانتیسیسم چیست؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»، دکتر سید علی قاسم زاده- جنبش ادبی رمانتیسیسم در قرن 18 و 19 شکل گرفت. این جنبش به نبوغ هنرمند اهمیت می دهد و اینکه هنرمند خلاقیت ایجاد کند. این مکتب از مفاهیم نظری، اثباتی به شکل روزمره رسیده است. مقاله دکتر سید علی قاسم زاده را در باره این جنبش ادبی با هم می خوانیم.


مقدمه


نخستین یا انعکاس مقابله طلب درباره کلاسی سیزم را باید رمانتی­سیسم به شمار آورد لذا «رمانتیسم» پیش از اینکه یک جریان ادبی و هنری باشد یک مرحله از حساسیت اروپایی است که نخست در اواخر قرن هجدهم در انگلستان با ویلیام بلیک (w.blake)، ورد زورث(wordsworth)، کالریج(coleridge)، و در آلمان با گوته (Goete)، شیللر(Shiller)، هولدرلین(Holderlin) و سپس در قرن نوزدهم در فرانسه با ویکتور هوگو، شاتو بریان، لامارتین، در ایتالیا با مانتسونی(manzni)، لئوپاردی(Lepardi)،دراسپانیا با سوریلا (Zorrilla) و در کشورهای اسکاندیناوی با اولنشلاگر(oeheenschlager)، تگنر(Tegner) و استاگنلیوس (Stagnelius) ظاهر می شود. بنا براین رمانتیسم در اصل یک جنبش کاملا انقلابی است و شعارهای آنان همان سخنان فلسفی و سیاسی است که تقریبا همه آنها در عصر روشنگری مطرح شده است. بیان آزاد حساسیت های انسان و تأیید حقوق فردی.» (1)



رمانتیسم جریان حاکم بر جامعه ای است که از سختگیری و تعصب های کلاسیک آن دلزده  شده اند و خواهان آزادی عمل بیشتر برای خویش­اند لذا تقابل میان کلاسیک و رمانتیک همواره در برابر منتقدان آزاد قرار دارد.


1.      تعریف رمانتیسم

تحدید موضوع و تعریف واژه رمانتیسم کار چندان ساده ای نیست و قدم نهادن در آن بسیار دشوار و گاه مخاطره آمیز چنانکه ای.بی. پرگام در سال 1941 بیان داشته :«کسی که صدد ارائه تعریفی از رمانتیسم برآید به کاری مخاطره آمیز دست زده که بسیاری از کسان را ناکام گذارده است.» (2)


دلیل چنین مدعایی را می توان در نوع تعاریف ذیل مشاهده کرد:


گوته: «رمانتیسم بیماری و کلاسی سیسم سلامت است».


روسو: «رمانتیسم بازگشت به طبیعت».


ویکتورهوگو: «آزادی خواهی در ادبیات، درآمیختن گروتسک با تراژدی و هنر والا که در مکتب کلاسی­سیزم منع شده بود حقیقت کامل زندگی است.»


لوکاس: «رمانتیسم: آزادسازی سطوح ناخودآگاه ذهن، یک رؤیای مستی بخش؛ در حالی که­کلاسی سیزم عبارت است از سلطه ذهن خودآگاه».


واتس دانتون: «نوزایی و تجدید چاپ اعجاب و حیرت».


آیزایا برلین: «حکومت مستبدانه هنر بر زندگی.»(3)

  ادامه مطلب ...