«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»، دکتر سید علی قاسم زاده- جنبش ادبی رمانتیسیسم در قرن 18 و 19 شکل گرفت. این جنبش به نبوغ هنرمند اهمیت می دهد و اینکه هنرمند خلاقیت ایجاد کند. این مکتب از مفاهیم نظری، اثباتی به شکل روزمره رسیده است. مقاله دکتر سید علی قاسم زاده را در باره این جنبش ادبی با هم می خوانیم.
مقدمه
نخستین یا انعکاس مقابله طلب درباره کلاسی سیزم را باید رمانتیسیسم به شمار آورد لذا «رمانتیسم» پیش از اینکه یک جریان ادبی و هنری باشد یک مرحله از حساسیت اروپایی است که نخست در اواخر قرن هجدهم در انگلستان با ویلیام بلیک (w.blake)، ورد زورث(wordsworth)، کالریج(coleridge)، و در آلمان با گوته (Goete)، شیللر(Shiller)، هولدرلین(Holderlin) و سپس در قرن نوزدهم در فرانسه با ویکتور هوگو، شاتو بریان، لامارتین، در ایتالیا با مانتسونی(manzni)، لئوپاردی(Lepardi)،دراسپانیا با سوریلا (Zorrilla) و در کشورهای اسکاندیناوی با اولنشلاگر(oeheenschlager)، تگنر(Tegner) و استاگنلیوس (Stagnelius) ظاهر می شود. بنا براین رمانتیسم در اصل یک جنبش کاملا انقلابی است و شعارهای آنان همان سخنان فلسفی و سیاسی است که تقریبا همه آنها در عصر روشنگری مطرح شده است. بیان آزاد حساسیت های انسان و تأیید حقوق فردی.» (1)
رمانتیسم جریان حاکم بر جامعه ای است که از سختگیری و تعصب های کلاسیک آن دلزده شده اند و خواهان آزادی عمل بیشتر برای خویشاند لذا تقابل میان کلاسیک و رمانتیک همواره در برابر منتقدان آزاد قرار دارد.
1. تعریف رمانتیسم
تحدید موضوع و تعریف واژه رمانتیسم کار چندان ساده ای نیست و قدم نهادن در آن بسیار دشوار و گاه مخاطره آمیز چنانکه ای.بی. پرگام در سال 1941 بیان داشته :«کسی که صدد ارائه تعریفی از رمانتیسم برآید به کاری مخاطره آمیز دست زده که بسیاری از کسان را ناکام گذارده است.» (2)
دلیل چنین مدعایی را می توان در نوع تعاریف ذیل مشاهده کرد:
گوته: «رمانتیسم بیماری و کلاسی سیسم سلامت است».
روسو: «رمانتیسم بازگشت به طبیعت».
ویکتورهوگو: «آزادی خواهی در ادبیات، درآمیختن گروتسک با تراژدی و هنر والا که در مکتب کلاسیسیزم منع شده بود حقیقت کامل زندگی است.»
لوکاس: «رمانتیسم: آزادسازی سطوح ناخودآگاه ذهن، یک رؤیای مستی بخش؛ در حالی کهکلاسی سیزم عبارت است از سلطه ذهن خودآگاه».
واتس دانتون: «نوزایی و تجدید چاپ اعجاب و حیرت».
آیزایا برلین: «حکومت مستبدانه هنر بر زندگی.»(3)
با این همه «اصطلاح رمانتیسم برگرفته از کلمه رمانس Romance است. این کلمه در قرون وسطی به زبان های محلی مشتق از زبان لاتین که در کشورهای مختلف اروپا متداول بود، اطلاق می شد. داستان هایی که در این زبان ها نوشته یا از زبان لاتین ترجمه می شد، رمانس نامیده می شد و به طور کلی این کلمه به معنی ادبیات ملی یا ادبیات توده مردم به کار می رفت.» (4) بنابراین بسیاری براین باورند که رمانس و رمانتیک با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند در کاربرد انگلیسی و آلمانی قرن هجدهم، رمانتیک هنوز اساسا به معنی چیزی که می تواند در یک رمانس روی دهد به کار می رفت. (5) به تدریج رمان توسعه معنایی یافت و «به معنی اثری تخیلی و رمانس درباری به کار رفت و معنای کتاب عامه پسند نیز می داد. دیرزمانی آن را چیزی جدید، متفاوت و متباین می دانستند در قرن 17 در انگلیس و فرانسه واژه رمانس مترادف معانی رسوا و خفیف چون هوسباز، وهمناک، اغراق آمیز و خیالی بود. در فرانسه بین رومانسک (خفت بار) و رمانتیک (لطیف، آرام، احساساتی و اندوهگین) فرق گذاشتند. این اصطلاح در کاربرد انگلیسی به معنای اخیر در قرن 18 به کار می رفت. در آلمان واژه رمانتیش در قرن 17 به همان مفهوم رمانسک فرانسوی به کار می رفت و سپس از میانه قرن 17 به طور روزافزونی مفهوم انگلیسی «آرام و مالیخولیایی» را یافت. فردریک شلگل را معمولا نخستین کسی می دانند که اصطلاح رمانتیش را در زمینه های ادبی به کار گرفت با این حال روشن نبود که خود او از این واژه چه مفهومی را در نظر دارد.»(6) سرانجام این اصطلاح در قرن هجدهم از سوی طرفداران کلاسی سیزم جدید در مورد آثار نویسندگانی که از نظر آنها از درک و کاربرد اصول کلاسی سیزم دور افتاده بودند، به مفهومی تحقیرآمیز به کار رفت و کمی بعد فردریش شلگل (1772-1829) در آلمان و مادام دوستال (1766- 1817) در فرانسه این اصطلاح را برای مکتب جدیدی که در ادبیات ظهور کرده بود، پذیرفتند و رسما آن را به کاربردند.(7)
2. تاریخچه جنبش رمانتیک
«رمانتیسم از آغاز اصطلاحی مربوط به نقد هنری نبود و اساسا نشان دهنده دیدگاهی بود که با نظری مساعد به پدیده های عاطفی می نگریست. انتقال این اصطلاح به فضای ادبی نسبتا دیر صورت گرفت و می توان تاریخ آن را سال 1797 و تأملات و نکته سنجی های 125 صفحه ای فردریش شلگل به شمار آورد. توجه به سیر تاریخی واژه رمانتیک به خوبی ما را از این نکته آگاه می کند که این کلمه پیش از آنکه با ادبیات پیوند یابد معانی خاصی به خود گرفته بود ... ریشه های جنبش رمانتیک را در قرن هجدهم باید جست. در این قرن مجموعه ای از گرایش ها و تحولات به هم پیوسته پدیدار شد که تأثیرات عمیق و چند جانبه ای در پی داشت. انحطاط نظام نئوکلاسیک به پرسش ها و تردیدهای عصر روشنگری منجر شد و این وضعیت خود به تدریج زمینه مناسبی برای رسوخ و رواج عقاید جدید پدید آورد که در نیمه دوم قرن همه گیر شد. بازبینی یا بازاندیشی بنیادین معیارها و شیوه های انتقادی، پیش شرط اساسی شکوفایی جنبش رمانتیسم بود و این همان چیزی است که در طی قرن هجدهم اتفاق افتاد. پس روشن است که هر چند جنبش رمانتیک در نخستین گام قاطع خود یک انقلاب ادبی را به وجود آورد اما در واقع خود این جنبش محصول یک روند تکاملی ممتد و طولانی بود. سیر این تکامل و شکل و صورت آن می تواند بیانگر ماهیت انقلاب رمانتیک باشد.» (8)
«بر این اساس رمانتیسم خاصه از اواسط قرن نوزدهم اعتراضی بود که هنرمند علیه ماشینی کردن زندگی و تخریب ارزش های بشری، وضع شؤون انسانی- که نتیجه مستقیم نظام اقتصادی افسار گسیخته آن زمان بود- ابراز می کرد. رمانتیسم فریاد اعتراض آمیز هنرمند علیه بندگی انسان آزاد، علیه تبدیل شهرها به اردوگاه فقر اسیران کارخانه و علیه رقابت آزاد بود که به جنگ دائمی خون خوارانه ای منتهی می شد.»(9)
«با این حال ظهور رمانتیسم در ادبیات اروپا تدریجی و کند بود و قبل از آن در ادبیات اروپایی دوره ای وجود داشت که به دوره پیش رمانتیسیزم (Per-Romanticism) موسوم است. در اواخر قرن هجدهم میلادی دگرگونی های اجتماعی مانند: استقلال امریکا، تبدیل جامعه فئودال اروپا به جامعه بورژوازی، انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی در غرب رخ نمود که به گرایش های فردگرایی و آزادی خواهانه دامن زد. افزون بر اینها، دگرگونی فکری در این سده در اروپا پدید آمد که یکی پس از دیگری دوره روشنگری - عصر خرد یا اصالت عقل- و در واکنش به آن دوره پیش- رمانتیسم (1739-1798) را با گرایش های ضد فلسفه خردگرایی شکل دادند».(10)
این دوره با گرایش های ضد فلسفی که در اوایل این قرن رشد و اعتلا یافته بود، آشکار شد. دور شدن از اصول فلسفه راسیونالیسم یا اصالت عقل و توجه به احساسات و هیجانات کم و بیش در نویسندگان این دوره به چشم می خورد. این نویسندگان به سنت های ملی و احیای آنها علاقمند بودند از این رو به قرون وسطی و سنت ها و آداب و رسوم آن دوران و نیز آنچه ادبیات ملی یا عامه خوانده می شد و تفاوت کلی با ادبیات رسمی کلاسیک داشت توجه داشتند. نویسندگان آرام و با تأنی خود را از قید سنن پیشین رها ساختند ولی به طور کلی هیچ یک از تهور کافی و از قریحه لازم برای تلفیق هنر با احساس روحی تازه برخوردار نبودند. (11)
با این همه «پیش- رمانتیک ها آکنده از خشم و نفرتی نسبت به همه آن چیزهایی بودند که نئوکلاسیک ها به تثبیت آنها می اندیشیدند؛ چیزهایی از قبیل قواعد بی روح و یک نواخت، وقار دروغین، تکلف، نظم و ترتیب کلیشه ای، دیدگاه محدود، تصنع و ظاهر آرایی، سنت گرایی، تعلیم گرایی، ادعای ادب و فرهیختگی و حفظ وضع موجود. البته پیش- رمانتیک ها هیچ برنامه منظمی برای جایگزین کردن با نظام کهن نداشتند. در واقع ماهیت ناهماهنگ و از هم گسیخته پیش- رمانتیسم، پیش از آنکه بر کوششی مداوم و هماهنگ بنیاد گرفته باشد، بر تلاش های منقطع و فردی متکی بود ... دقیقا به همان صورتی که در دوره نئوکلاسیک نامی دیگر هم یافت و به عصر خرد معروف گشت. پیش- رمانتیسم نیز به درستی به عنوان «عصر احساس» شناخته شده است. هیوم در سرآغاز این دوره در سال 1739 در کتاب «رساله ای در باب طبیعت انسان» اظهار داشته بود که خرد، بنده عواطف و احساسات است و باید باشد.»(12)
اما آنچه باعث گردید تا شاعران و نویسندگان این دوره (پیش- رمانتیک) را مقدمه شکل گیری مکتب رمانتیک بدانیم بر خلاف صورت نوشته هایشان که مطابق قالب های کلاسیک بوده است محتوای نو و تازه ای است که آفریده اند، مشخصاتی که آنان را از معاصرانشان متمایز کرده است. آنان حتی در روش اخلاقی و ذوق ادبی و منابع الهام با کلاسیک ها فرق داشتند. آنان «گذشته از اینکه احساسات را بر عقل ترجیح می دادند به حزن و اندوهی هم که بعدها بر ادبیات رمانتیک حاکم شد، متمایل بودند. در زندگی اجتماعی، دوستار زندگی روستایی و طبیعت وحشی و بدوی بودند. عده ای از آنان از اختلاف طبقاتی آزرده بودند و در جستجوی آزادی و مساوات بر آمدند از طرف دیگر به یادگارها و سننی که جنبه ملی داشت علاقه نشان می دادند و احترام می نهادند. از این رو دوره قرون وسطی که مورد نفرت کلاسیک ها بود ارزش و احترامی پیدا کرد و از بوته نسیان بیرون آمد. شعر هرچه ساده تر، رقیق تر، آزادانه تر و صمیمی تر بود، بیشتر جلب نظر می کرد. برای خلق چنین آثاری در جستجوی منابع تازه ای برآمد تا به جای ادبیات یونان و روم از این منابع جدید الهام بگیرند این منابع و سرمشق ها اغلب از شمال اروپا به دست آمد.»(13)
عقاید پیش رمانتیک ها به سرعت، تمامی کشورهای اروپایی را درنوردید و به خصوص در کشورهای شمال اروپا اهمیت خاصی یافت تا اینکه «در آخرین سال قرن 18 با گردآمدن گروهی از افراد همفکر به گرد برادران شلگل در آلمان و با انتشار ترانه های غنایی سروده کالریج و وردزورث به سال 1797 در انگلستان، جنبش رمانتیک ها به معنای واقعی آن خود را به جهان معرفی کرد اما بسیاری از نگرش ها، عقاید، مفاهیم و سبک هایی که با هنر رمانتیک پیوند دارند، پیش از آن تاریخ، لااقل به شکل ابتدایی و رشد نایافته پدیدار شده بودند به این معنا جنبش رمانتیک پیامد و به عبارتی نقطه اوج و کمال یک روند تکاملی طولانی محسوب میشود.» (14)
به طور کلی، ماقبل رمانتیسم به دوره ای گفته می شود که در آن تمایلات عاطفی وارد ادبیات شده و در آثار نویسندگان، خودی نشان داده است ولی نویسندگان این احساسات جدید را اغلب در همان قالب های کهن به خوانندگان عرضه کرده اند و باید گفت وقتی دوره رمانتیسم شروع می شود که نویسندگان خوش قریحه و جسور طرز بیان جدیدی برای احساسات خود ابداع می کنند.(15)
3.اصول مکتب رمانتیک
«اگر بخواهیم هنگام معرفی این مکتب قواعد و اصول ثابتی برای آن بیان کنیم مسلما دچار اشکال خواهیم شد؛ زیرا رمانتیسم برخلاف کلاسی سیزم مکتب بسیار پیچیده و آشفته ای است ... رمانتیک ها اغلب درباره مکتب خود آرای متفاوت و بعضا مغایری دارند و اصولی که آنها را باهم پیوند می دهد اغلب نامفهوم است.» (16)
با همه این احوال از میان عقاید متنوع ومختلف و گاه متضاد رمانتیک ها می توان اصول اساسی زیر را به عنوان مهم ترین اصول مکتب رمانتیک معرفی کرد:
1-3- هیجان و احساس
نویسندگانی که در پایان قرن نوزدهم ظهور کردند بر این باور بودند که چه در رمانس روی می دهد، صرفا غیر واقعی یا تصنعی نیست بلکه نیروی احساسی از دست رفته یا سرکوب شده را بیان می کند که آنان در صدد آزاد ساختن آن بودند. شاعران رمانتیک این سرچشمه شور و احساس را در منابع گوناگون که به رمانس نزدیک بود یافتند.»(17)
عبدالحسین زرینکوب نیز در این باره بیان داشته: «اساس مکتب رمانتیک یکی این بود که شاعر باید به جای بیان افکار و اوصاف مشترک به تشریح و تبیین عواطف فردی و شخصی بپردازد و تنها به بیان احوال و اوصاف کلی مشترک چنانکه شیوه مکتب کلاسیک بود قناعت نکند.»(18)
«شک نیست که در روح آدمی، احساس بیش از اندیشه نفوذ دارد و آرزو بیش از حقیقت مؤثر است. از این رو باید احساسات و هوس های روح را – البته تاحد امکان در قلمرو اخلاق- مورد بحث قرار داد. آلفرد دو موسه در سال 1842 می گفت: باید هذیان گفت. آنچه باید بیان کرد هیجان شاعر است و آنچه باید به دست آورد هیجان مردم. دل باید بی قید و بند سخن بگوید و بی قید و شرط فرمان براند.»(19)
در حقیقت آنچه باعث تأکید بر هیجان و احساس می شود نحوه نگرش و جهان بینی شاعران رمانتیک است. شاعران مکتب رمانتیک درونگرا هستند و «برای شاعر پیرو مکتب رمانتیک دنیای درون او بیش از دنیای برون مورد توجه و اهمیت است. احساسات او از طریق تجربه های شخصی بیان می شود و نمایانگر شخصیت اوست. شاعر پیرو مکتب رمانتیسم به حای اینکه درباره دیگران بیندیشد و بنویسد دنیای درون خود را می کاود و به تشریح آن می پردازد.» (20)
در قاموس پیروان این مکتب هیجان عاطفی و غلبات نفسانی در ذات خود مقصد اقصی و مورد ستایش است.(21)
از نظر رمانتیکها احساس، نوعی اخلاق است. چنانکه به عقیده برخی از آنان چون روسو«عقل، انسان را به سوی خودپرستی میکشاند ولی نتیجه پیروی از احساسات، تقوا و فضیلت است.» (22)
2-3 توجه به طبیعت بشری
«به اعتقاد هنرمندان این مکتب، بشر تنها در موقعیت های طبیعی خصایص بشری خود را حفظ می کند و تمدن و اجتماع، مایه فساد روح طبیعی بشر می شود. از این رو وقتی می خواهد از دیگران حرف بزنند موضوعات و قهرمانان خود را از میان مردم ساده دل انتخاب می کنند زیرا از نظر آن ها نیروهای طبیعی این نوع افراد بر اثر تماس با اجتماع فاسد نشده و دست نخورده و سالم مانده است. پیروان مکتب رمانتیسم در بین حالات انسانی با طبیعت رابطه ای پنهانی حس می کنند، بسیاری از حالات خود را با طبیعت یکی می دانند یا حالات طبیعت را در خود منعکس می بینند.»(23)
«نظریه پردازان رمانتیک وابستهی دستاوردهای طبیعت بودند نه قوانین علمی آن، میدیدند که طبیعت، پیچیده ترین و عالی ترین حیات و به طور کلی موجودات زنده در اوج ذهن بشری را می پرورد و به سوی فردیتی فزاینده سمت و سو می دهد. شلینگ می گوید: «در طبیعت و در هنر، ذات یا گوهر نخست تلاش دارد یکتایی خود را به دست آورد یا بنمایاند و از آنجا که بخش بزرگی از توانایی یکتایی و در نتیجه فردیت نیز در موجود زنده متجلی می شود به ناچار در بینش ناقص و غلط نسبت به ویژگی هنر یک تصور منفی نسبت به یکتایی به وجود می آید.» (24)
3-3 گریز از اجتماع و دعوت به سیاحت
«آزردگی از محیط و زمان و فرار به سوی فضاها و یا زمان های دیگر، دعوت به سفر تاریخی و یا جغرافیایی، واقعی یا بر روی بال های خیال یکی دیگر از مشخصات آثار رمانتیک است».(25)
اگر رمانتیسم را از یک سو نوعی گریز و فرار از اجتماع و انتقاد از روزگار بدانیم از دیگر سو باید آن را نوعی صلا و دعوت به سیر و سیاحت در دنیای اطراف – به ویژه شرق- دانست. هنرمند رمانتیسم از اجتماعی که آن را نسبت به خود بیگانه و ظالم می داند، می گریزد «از این رو از چنین اجتماعی به دنیای مالیخولیایی و تأثرات دردناک افراطی و عوالم حزن انگیز و مرگ پناه می برد، از نظر او حال، نامطلوب و آینده، ناامید کننده است و تنها گذشته و خاطرات آن مایه تسلی خاطر می تواند بود.»(26)
«نفرت از شهر و زندگی مدنی جدید و آداب و قواعد آن، رمانتیک ها را به سوی طبیعت کشاند. روسو در این باره می گوید: بر رخسار مردمان جز درنده خویی نمی بینم و حال آنکه طبیعت همواره به روی من می خندد.»(27)
4-3 آزادی
شعار اصلی پیشوایان رمانتیسم آزادی از قید و بند های جامعه بود . آنها می کوشیدند تا انسان از نه تنها از همه امور اجتماعی آزاد کنند بلکه ادبیات را نیز از قید هرگونه پیام و هدف آزاد بدانند. در رأس این جماعت تئوفیل گوتیه(1811-1872) قرار داشت که شعار او هنر برای هنر بود. «به اعتقاد او تنها، چیزی زیباست که به درد هیچ کاری نمی خورد. هرچیزی که سودی دارد زشت است چون یکی از نیاز های انسان را مطرح می کند و نیاز های انسان همه پست و سخیف و نفرت انگیزند.»(28)
ادگار آلن پو نیز تعلیم اخلاق به وسیله هنر را کاری کفر آمیز تلقی می کند و ضمن رد تأثیر اخلاقی در هنر می گوید:«روغن و آب و شعر و حقیقت هرگز در هم نمی آمیزد و سازش نمی پذیرد.»(29)
ویکتور هوگو و همگنانش نیز رمانتیسم را مکتب آزادی هنر و شخصیت معرفی کردند. بنابراین شاعران رمانتیک وظیفه شعر را تأثیر اخلاقی نمی دانند و وظیفه سنتی شعریعنی تعلیم اخلاقی را مردود می شمارند. (30)
تکیه بر این نظریه، سر انجام منجر به پیدایش نهضتی به نام پارناس گردید که خود نوعی واکنش در برابر رمانتیسم محسوب می شود.
5-3 خیال پردازی
اغلب صاحب نظران تخیل را اصلی ترین و عمده ترین عنصری می دانند که رمانتیسم را از پیش -رمانتیسم متمایز می کند. (31)
از نظر شاعران رمانتیک شعر یعنی بیان تخیل به وسیله کلمات. به تعبیر دیگر، آنها کلمات را نیروی شکل دهنده به تخیل شاعر می دانند. از این رو مکتب رمانتیسم با دور شدن از واقعیت به جستجوی عوالم دور از واقع با امید و آرزویی که حاصل خیال پردازی ذهن است می پردازد و این عمل را عادی و متداول می انگارد. دنیای شاعر یا نویسنده پیرو این مکتب دنیایی ورای واقعیت است و صرفا زاییده خیال اوست. شاعر یا نویسنده به کمک نیروی خیال خود به سفرهای خیالی و جادویی می رود. قهرمانان خود را در فضاهای خیالی یا تاریخی گذشته می پروراند و از افسانه ها و اساطیر برای بیان حال خود سود می جوید. (32)
رمانتیک ها با کمک گرفتن از نظریه کانت (33) درباره زیباشناسی و تعریف او از تخیل پایه های این اصل را بنیان می گذارند. «بنابراین تخیل در ادبیات که در معنای قدیمی سده هجدهم آن، اساسا قرار گرفتن در برابر تقلید معنا می یافت. از یک سو به معنی ابداع و ساختن بود و از سوی دیگر بازآفرینی شبیه به اصل واقعیت عینی.»(34) هنرمند رمانتیک؛ تخیل، امید، آرزو و معجزه را جانشین حقیقت می سازد و بیش از تقلید پایبند تصور است. (35) «اهمیت ویژه تخیل در نزد رمانتیک ها البته به معنی بی اعتنایی کامل به تفکر نیست. آنان معتقدند که تفکر در شعر باید جنبه تخیلی و خلاقانه داشته باشد نه انتزاعی و تجریدی .»(36)
6-3 شورش علیه قواعد رایج شعر
«شاعران این مکتب، شعر را سیلان خود به خود احساسات می دانستند و برای بیان این احساسات به قواعد و اصول پایبند نبودند. این سرکشی نسبت به قواعد شعری، سنت شکنی ها و عصیان بر ضد تشکیلات سیاسی را نیز دربر می گیرد.»(37)
7-3 طغیان کلام
««کلمه» تنها بیان کننده یک منظور ساده نیست بلکه برای خود ارزش و اهمیت خاصی دارد و باید متوجه مفهوم خیال انگیز و ارزش و آهنگ آن بود. اکنون بیش از هر چیز باید در روابط کلمات با یکدیگر و هیجان ها و خاطره هایی که هریک از آنها را بر می انگیزد دقت کرد. در سال 1820 هنوز «کلمه»، برده ای بیش نبود. مردم در سال 1830 آن را آزاد ساختند و در سال های بعد از آن مقام فرمانروایی یافت. ویکتور هوگو دراین باره مقالاتی نوشت و گفت: کلمه عبارت از سخن است و سخن خداست.»(38)
8-3 علاقه به مسیحیت
«دین که فلاسفه قرن 18 به مخالفت با آن برخاسته بودند در میان رمانتیک ها به عنوان احتیاجات قلبی و درونی زنده شد. رمانتیک ها که از راه احساسات به سوی ایمان می رفتند دین را از نظر هنری مورد توجه قرار دادند. شاتو بریان مسیحیت را نه به عنوان این که صحیح ترین ادیان بود بلکه برای اینکه شاعرانه ترین آنها بود دوست میداشت و اثر خود را به نام جلال مسیحیت به این منظور نوشت.»(39)
براین اساس بانیان و پیروان نهضت رمانتیسم با عقیده به اصالت طبیعت، آزادی، نیرومندی، عشق و نفرت، سعادت و شقاوت و تجربه های معنوی یونانیان و مسیحیان قرون وسطی یا هرچه را که بتواند واکنشی شدید در آدمی برانگیزد می پرستیدند. (40)
4. خاستگاه رمانتیسم
برخلاف مکتب کلاسیک که تعریف آن، خاستگاه آن و پیدا کردن اصول آن چندان دشوار نیست، رمانتیسیسم از همه جهت های یاد شده، از تعریف دقیق و جامع آن، تا یافتن خاستگاه حقیقی آن، پیچیده و دیریاب است. اختلاف نظر محققان بزرگ ادبی در این زمینه خود دلیل متقن و شاهد این مدعاست. کادن در فرهنگ اصطلاحات ادبی با تأکید بر پیچیدگی و گستردگی تعاریف رمانتیسم، درباره منشاء پیدایش این مکتب می گوید: «برخی آلمان را خاستگاه رمانتیسم و فردریک شلگل را نخستین رمانتیست می دانند و برخی انگلستان را خاستگاه جنبش رمانتیسم می شمارند». (41)
لیلیان فورست در کتاب رمانتیسم خود منشاء واقعی رمانتیسم را انگلستان دانسته و آن را از برجسته ترین هدیه های زبان انگلیسی به فکر اروپایی به شمار آورده است. (42)
ریچارد هارلند دراین باره نظردیگری دارد: «نهضت فرهنگی رمانتیسم در سال های آخر سده هجدهم میلادی در آلمان ریشه گرفت و گسترش یافت. هم زمان با این انقلاب فرهنگی در فرانسه انقلاب سیاسی و در انگلستان انقلاب صنعتی شکل گرفت اما این انقلاب فرهنگی با دو انقلاب دیگر سازگاری و وجه اشتراکی نداشت مثلا در انگلستان احترام و علاقه ی رمانتیک به طبیعت آشکارا با آثار و نتایج صنعتی شدن در تعارض بود. در فرانسه، دوران انقلاب و حکومت ناپلئون ورود رمانتیسم را به تأخیر می انداخت. در آلمان نیز رمانتیسم با احیای عرفان مسیحی و افکار مرتجعانه سیاسی همگام می شد.»(43)
با این همه باید رمانتیسم به معنای مصطلح و حقیقی را اول بار در انگلستان جستجو کرد. جایی که می کوشیدند خود را از زیر یوغ ادبیات فرانسه و کلاسی سیزم آزاد کنند. «آنها از نویسندگان قرن 17 فرانسه بیزار بودند لذا در نظر آنها رمانتیسم عبارت بود از بازگشت به گذشتهی عهد الیزابت، به تخیل زاینده و به غنای حساسیت (گاهی مرگزای) شکسپیر، مارلو، فورد و ولستر.» (43)
با وجود این، رمانتیسم در انگلستان فاقد یکپارچگی رمانتیک در آلمان است لذا برخی خاستگاه رمانتیسم را آلمان دانسته اند.
پرفسور آبرامز نیز شروع این دوره ادبی(رمانتیک) را سال 1785 یا تقریبا 1789 در انگلستان دانسته است. (46)
5. بزرگان مکتب رمانتیک
رمانتیسم و اندیشه های مرتبط با آن بیش از هرکس مدیون دوتن از بزرگان انگلیسی است؛ یوهان گوتفرید هردر و امانوئل کانت.
هردر یکی از شاخص ترین و تأثیرگذارترین افراد نهضت طوفان وطغیان (1770) است. بینش او بر «فردیت جمعی جامعه» استوار است. او برای ارائهی تعریفی از گرایش فراگیر عصر برای جامعهی خود و ادبیات آن چندان دل نگرانی نداشت و این مهم را بر عهده شیللر نمایش نویس گذاشت تا در مقالهی معروفش با عنوان «درباب شعر ساده و احساساتی» تعریفی از آن به دست دهد.(47) که این هردو را باید منبع مهمی در تئوری ادبی رمانتیک به حساب آورد.
منبع مهم دیگر امانوئل کانت است. فلسفه زیباشناسی کانت در کتاب او با نام «نقد داوری»(1790)فراهم آمده است که به دنبال آن اثر انقلابی او یعنی «سنجش خرد ناب»(1891)بیان شده است. سنجش خرد ناب پیرامون معرفت شناسی نظریه پردازی می کند و با هنر و ادبیات کاری ندارد. اما از آنجا که متفکران دیگر، مفاهیم ضمنی نظریه کانت را پیگیری می کردند آرای او بر تئوری های ادبی تأثیر گذاشت. (48)
در کنار این دو باید از روسو نام برد، کسی که بسیاری از صاحب نظران او را پدر رمانتیسم و بانی مکتب نامیده اند. (49)
از میان شاعران انگلیسی کالریج (1772- 1843)، ورد زورث (1770-1850) و رابرت سوئی بیش از دیگر شاعران انگلیسی به این مکتب نزدیک ترند. لرد بایرون، جان کیتس (1795-1821) از شاعران و سروالتر اسکات (1771- 1823) و جین آستین (1775- 1817) نویسندگان این مکتب در انگلستان هستند. نهضت رمانتیسم از انگلستان وارد آلمان شد. برادران شلگل به نام های فریدریش فون شلگل(1772- 1829) و آگوست ویلهلم شلگل (1767-1845) بنیان گذاران این مکتب در آلمان شمرده می شوند. گوته(1749-1832) و شیللر(1759-1805) به خصوص در دوره جوانی و نوالیس(1772-1801) و هاینریش هاینه (1797-1856) از دیگر شاعران این مکتب در آلمان هستند.
رمانتیسم در فرانسه به دلیل ریشه داشتن کلاسیسیزم نسبتا دیرتر از سایر کشورها امکان بروز یافت اما شدیدترین جنجالها و جدالها بین این دو مکتب در این کشور به وقوع پیوست. لامارتین(1790-1865)، ویکتور هوگو، شاتو بریان(1767-1848)، آلفرد دو موسه(1810-1857) و ژرژ ساند(1804-1876) نمایندگان این مکتب در فرانسه شمرده می شوند.
در روسیه الکساندر پوشکین (1779-1837)و لرمانتف(1814-1841) و در لهستان، آرام میتسکیویچ (1798-1855) و در مجارستان شاندر پتوفی از شاعران این مکتب به حساب می آیند. (50) علاوه بر این ها در سایر کشورهای اروپایی نیز رمانتیسم رشد و رواج داشته است که از ذکر شاعران و نویسندگان آن کشور ها در می گذریم.
نتیجهگیری
نهضت رمانتیسم که از اولین آثار ویرانی اصول کلاسیک هنر غربی محسوب می شود به معنای مصطلح نخستین بار در قرن 18 در انگلستان رشد یافت و از آنجا وارد سایر کشورهای اروپایی شد. این نهضت که در درجه اول یک جنبش سیاسی – اجتماعی است با نفی اصول کلاسیسیزم و اصالت عقل دکارتی و با شعار آزادی از هر قید و بند اجتماعی و سیاسی آغاز شد و اندک اندک وارد عالم ادبیات و هنر گردید به گونه ای که برخی از قبیل ویکتور هوگو، رمانتیسم را آزادی در هنر تعبیر کرده اند. خیال پردازی، طغیان بر ضد قواعد شعری، توجه به طبیعت و زندگی بدوی غیر متجددانه - که نوعی مخالفت با اشرافی گری کلاسیسیزم بود - تأکید بر دین مسیحیت، گرایش به فرد و توجه به نیاز هایش، گریز از جامعه و به چالش کشیدن نگاه ایدالیستی حاکم بر کلاسیسیزم از جمله اصول اصلی این مکتب شمرده شده است.
بنابراین همانگونه که کلاسیک را باید تابع اصول عقلانی و ایدهآل دانست، رمانتیسم را باید نقطه مقابل آن به حساب آورد. رمانتیسم در واقع غلبه روحیه دیونوسوسی(خدای شراب، الهام و جذبه در یونان) بر فرهنگ آپولونی غربی است که بر مبنای اندیشه های فلسفی کانت و روسو استوار است.
نفوذ اندیشههای رمانتیستی که نشانگر تغییر نگرش جامعه اروپایی بوده است، زمینه ساز شکل گیری و پویایی و تجدید حیات حیرت انگیز در آثار ادبی خلاق اروپا گردید. جذابیت های این مکتب بسیاری را به دنبال خود کشاند اما افراط و زیاده روی در اصول فکری، پراکندگی جغرافیایی و پریشانی نظری نظریه پردازان و پیروان این مکتب زمینه افول آن را در اوایل قرن نوزدهم ایجاد نمود به گونه ای که به تدریج جای خود را به اندیشه های رئالیستی سپرد. با همه این احوال گاه و بیگاه فروغ دوباره توجه به رمانتیسم را در برخی از مکاتب بعدی به ویژه سورئالیسم و سمبولیسم میتوان مشاهده کرد.
پی نوشت:
1- مکتبهای ادبی، رضا سید حسینی، چاپ دهم، انتشارات نگاه، 1376، صص 161-162.
2- رمانتیسم، لیلیان فورست، ترجمه مسعود جعفری، چاپ سوم، نشر مرکز،1380، ص11.
3- همان، صص 13-15.
4- واژه نامه هنر شاعری، میمنت میرصادقی، چاپ اول، انتشارات مهناز، 1373، ص 112.
5- رمانس، جیلین بیر، ترجمه سودابه دقیقی، چاپ اول ، نشر مرکز، 1379، ص 83.
6- A Dictionaery of Literary terms، J.A.Cuddon، چاپ اول، انتشارات رهنما، 1380،ص 87.
7- واژه نامه هنر شاعری، پیشین، ص 113.
8- رمانتیسم ، پیشین، ص 29.
9- رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات، سیروس پرهام، چاپ هفتم، موسسه انتشارات آگاه، 1362،ص 30.
10- رک: فرهنگ نامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، 1381، ج دوم، ص 83.
11- رمانتیسم در فرانسه، فیلیپ وان تیژم، ترجمه دکتر علی سیار، انتشار بزرگمهر، چاپ اول، 1370، ص 23.
12- رمانتیسم، لیلیان فورست، ص 44.
13- مکتب های ادبی، صص 172-171.
14- رمانتیسم، پیشین، ص 62.
15- مکتب های ادبی، صص176-175.
16- همان،ص 178.
17- رمانس، پیشین، ص 162.
18- نقد ادبی، عبدالحسین زرین کوب، چاپ ششم، انتشارات امیرکبیر، 1378،ص 455.
19- مکتب های ادبی، ص 180.
20- واژه نامه هنر شاعری، ص 113.
21- آشنایی با آرای متفکران درباره هنر، محمد مددپور، چاپ اول، انتشارات سوره، 1384، ص87.
22- سیر رمانتیسم در اروپا، مسعود جعفری، چاپ اول ، نشر مرکز، 1378، ص 120.
23- واژه نامه هنر شاعری، ص 114.
24- درآمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، ریچارد هارلند، گروه ترجمه شیراز، چاپ اول، نشر چشمه،1382، ص 134.
25- مکتب های ادبی، ص 181.
26- واژه نامه هنر شاعری، ص 113.
27- سیر رمانتیسم در اروپا، پیشین، ص 89.
28- نقد ادبی، پیشین، ص 455.
29- در آمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، پیشین، ص 137.
30- همان، ص 130 و مکتب های ادبی، پیشین، ص 180.
31- سیر رمانتیسم در اروپا، پیشین، ص 308.
32- واژه نامه هنر شاعری، ص 114.
33- کانت به واقعیت عینی وقعی نمی نهاد و معتقد بود بخشی از جهانی که تجربه می کنیم زاییده ذهن خود ماست. این سخن نه تنها هدف تقلید، بلکه تقابل تخیل و تقلید را نیز از بیخ بر می کند.(رک: درآمدی بر تاریخ نظریه های ادبی، ص 118). کانت درباب زیبایی نیز معتقد است: زیبایی حاصل ترکیب اجزای یک کل است.(همان ص 122).
34- درآمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، پیشین، ص 118.
35- مکتب های ادبی، ص 182.
36- همان، ص 182.
37- واژه نامه هنر شاعری، ص 114.
38- مکتب های ادبی، ص 182.
39- همان، ص 182.
40- آشنایی با آرای متفکران درباره هنر، ص 87.
41- فرهنگ اصطلاحات ادبی، کادن، صص 586-590.
42- رمانتیسم، ص 24.
43- درآمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، پیشین، ص 109.
44- مکتب های ادبی، پیشین، 192.
45- سیر رمانتیسم در اروپا، صص 236-237.
46- A glossary of literary tetms ، M.H. Abrams، چاپ اول، انتشارات رهنما، 1383، ص 150.
47- درآمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، پیشین، صص 112-113.
48- همان، صص 116-117.
49- سیر رمانتیسم در اروپا، ص 121.
50- واژه نامه هنر شاعری ، ص 115.ی و رسانه ایران»-