مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

ملاحظات، اقتضائات، مقتضیات و تبعات

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- واژگان ملاحظات، اقتضائات، مقتضیات و تبعات در حوزه های مختلف ابعادی هستند که باید مورد مطالعه قرار بگیرند. در این نوشتار به معنای لغوی این واژه ها می پردازیم.

فرهنگ لغات آبادیس در باره واژه ملاحظات می نویسد: ملاحظات

( اسم ) جمع ملاحظه : [الان درست پنجاه و پنج روز و پنج ساعت و پنج دقیقه بود که من ببعضی ملاحظات چرند و پرند ننوشته بودم .] ( دهخدا . چرند و پرند . 129 ) یا ستون ملاحظات . در جدولهایی که در اوراق اداری و غیره هست معمولا آخرین ستون را به ملاحظات تخصیص دهند و مراد آنست که توضیحات لازم را در آن ستون یادداشت می کنند.



این فرهنگ لغت مقابل واژه اقتضائات که جمع واژه اقتضاء است می نویسد: اقتضا


1 - ( مصدر ) وام را باز خواستن مطالبه کردن و گرفتن بدهی کسی را. 2 - ( مصدر ) در خور بودن مناسب بودن . 3 - ( اسم ) خواهش در خواست . 4 - مطالبه . 5 - ادعا. 6 - لزوم .


اقتضا کردن

( مصدر ) 1 - در خور بودن مناسب بودن. 2 - لازم بودن واجب بودن .


اقتضائ

1 - ( مصدر ) وام را باز خواستن مطالبه کردن و گرفتن بدهی کسی را. 2 - ( مصدر ) در خور بودن مناسب بودن . 3 - ( اسم ) خواهش در خواست . 4 - مطالبه . 5 - ادعا. 6 - لزوم .


اقتضاب

بریدن, بریدن شاخه ازدرخت , بدیهه گفتن کلام

( مصدر ) 1 - بریدن شاخه از درخت . 2 - اشتقاق


اقتضاض

دوشیزگی بردن دختر را بکارت دختر بردن .


اقتضای

وام رابازخواستن, مطالبه کردن و گرفتن بدهی کسی را, درخورومناسب بودن, خواهش, درخواست


حسب الاقتضائ

بموجب مقتضای رقت .


لدی الاقتضائ

عند الاقتضائ هنگام اقتضائ: سایر کارها را که خود قطع و فصل می کند ( وزرائ ) ت لدی الاقتضائ بطور روزنامه معروض خواهند داشت.


فرهنگ لغت آبادیس در مقابل واژه مقتضیات می نویسد: 
مقتضیات

لغت نامه دهخدا

مقتضیات . [ م ُ ت َ ض َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مقتضیة، تأنیث مقتضی [ م ُ ت َ ضا ] . خواهش شده ها. خواسته شده ها. تقاضاشده ها. بایسته ها. واجبات : چه مراد از عمل استعمال جوارح است در مقتضیات احکام شریعت و اقرار استعمال زبان است در ادای کلمه ٔ شهادت . (مصباح الهدایه چ همایی ص 287). || اوضاع . احوال : در چنین مقتضیاتی مصلحت نیست که همه چیز آشکارا گفته شود. || لوازم . احتیاجها و ضرورتها. (ناظم الاطباء) : اعتدال میان متحرکات و سوا کن کلام منظوم از مقتضیات وزن است . (المعجم ). || نتایج ناگزیر. || سرگذشتها و اتفاقات . (ناظم الاطباء).

این فرهنگ لغت در مقابل واژه تبعات می نویسد:
تبعات
لغت نامه دهخدا

تبعات . [ ت َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ تبعة. عاقبتهای بد: و هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند... دنیا را طلاق دهد تا از تبعات آن برهد. (کلیله و دمنه ). رجوع به تبعه شود.