«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- سایت باشگاه اندیشه، یادداشت بسیار جالبی را درباره اتنومتدولوژی منتشر کرده بود که در این یاداشت آن را نقل می کنیم.
اتنومتدولوژی، شیوهای است که از دل جامعهشناسی آمریکا برخاسته اما بهکلی جامعهشناختی نیست چراکه مفاهیم اساسی این رشته را زیر سوال میبرد و اصولا از بررسی مقایسهای جوامع سر باز میزند. اگرچه بزرگان این شاخه همه در رشته جامعهشناسی تحصیل کردهاند اما بسیاری از آنان از پذیرش نام جامعهشناسی برای آثارشان سر باز میزنند.
این رشته با طرح مفاهیمی تئوریک در فلسفه ذهن، روانشناسی و زبانشناسی در دهه 80 غنیتر شد و امروز، دپارتمانهای مختلفی در سراسر جهان این علم را آموزش میدهند.
اتنومتدولوژیستها معتقدند که انسانها در رابطه با هم بر مفاهیم و احساسات مشترک یا عقل سلیمی (common sense) تکیه میکنند که بر خلاف تصور، قواعد سست و بیپایهای بیش نیستند.
این قواعد که غالبا حالت تایید رفتار دیگری و وارد شدن به یک بازی پیش ساخته را دارند، در لایههای زیرین رفتار اجتماعی مستتر هستند و به راحتی نمیتوان آنها را باز شناخت. اما اتفاقا به نظر این مکتب، تنها همین مسائل ارزش بررسی شدن دارند.
به همین دلیل است که آنان به بررسی عادات روزمره مردم، شیوههای برخورد در تعامل و علی الخصوص بررسی شیوههای گفتوگو و سخنرانی و تهیه فرمهای زبانیای که به صورت پنهان مورد توافق قرار گرفتهاند علاقه دارند.
اتنومتدولوژی از نظر جایگاه و موضوع مورد بررسی با روانکاوی فرهنگ عامه شباهت دارد اما ریشه رفتارهای اجتماعی را عوامل جمعی میداند و نه مسائل جنسی یا روانی. بررسی اتنومتدولوژیک علی الخصوص بعد از مطالعات زبانشناختی آلن سیکورل و گسترش علایق اولیه اعضای این مکتب برای بررسی قالبهای گفتوگو زیر شاخهای اصلی با نام تحلیل گفتوگو پیدا کرده است و به همین دلیل این گروه نام
(IIEMCA The International Institute for Ethnomethodology and Conversation Analysis) را برای مرکز مطالعاتی خود بر گزیده است.
نام این مکتب را مترجمان فارسی روششناسی مردمی، روششناسی مردمنگارانه، مردم روش و... ترجمه کردهاند. اما بنا به توضیح خود گارفینکل در درسهایی درباره اتنومتدولوژی و نیز در مصاحبهای که به صورت مفصل این واژه را شرح میکند، تمامی این ترجمهها نارسا هستند این کلمه مانند اتنومیوزیکولوژی به بررسی و احصای روشهای عمومی و عوامانه درک جهان اجتماعی اشاره دارد. ما برای پرهیز از سردرگمی همان واژه فرنگی را استفاده کردهایم.
اتنومتدولوژی نظریهای جالب در جامعهشناسی است که در اوائل دهه 60 میلادی توسط جامعهشناسی آمریکایی به نام هارولد گارفینکل پایهگذاری شده و ایدههای اصلی آن در کتاب درسهایی درباره اتنومتدولوژی 1967 معرفی و به کار گرفته شده است. به بیان ساده، اتنومتدولوژی مطالعه روشهایی است که مردم جهان اجتماعی را قابل فهم (make sense 11) میکنند.
تفاوت اصلی این دیدگاه با دیگر نظریات جامعهشناختی در یک دقت نظر مهم خلاصه است. کارکردگرایان، مارکسیستها و طرفداران نظریه کنش متقابل گرچه تفاوتهای واضحی با هم دارند؛ اما همه فرض میگیرند که جهان اجتماعی جهانی منظم است و این نظم بر پایه الگوهای رفتار و کنش متقابل استوار است. همه این نظریات الگوهای اجتماعی را در اجتماعات گوناگون نظاممندتر و منظمتر از آن میدانند که دچار صدمه و آشوب شوند. البته هرکدام از این مکاتب این نظم اجتماعی را با شیوهای خاص خود شرح میدهند. کارکردگرایان این نظم را نتیجه توافق جمعی بر سر ارزشها میدانند، که در عمل ضامن همنوایی رفتار افراد با هنجارهایی است که درمیان عموم مردم پذیرفته شده.
مارکسیستها این نظم را نتیجه تبعیت یک طبقه از [ساخت] دیگر طبقات میبینند، البته این نظم همواره به خاطر انقلابهای[اجتماعی] آماده تغییر و در معرض خطر است اما به هر ترتیب وجود دارد.
نظریههای مبتنی بر کنش متقابل نمادین با نظریههای جامعهشناسی کلان از این نظر متفاوتند که سیمای کلی نظام اجتماعی را نامنظمتر میبینند اما دید آنها به جهان اجتماعی نیز بیشتر موید نظم اجتماعی است با این تفاوت که آنان نظم را چیزی میپندارند که هر روز در درون کنشهایی که اشکال و موقعیتهای متفاوتی دارند خلق و بازآفرینی میشود.
به اعتقاد آنان همین نظم مصوب حاصل از جریان تعریف، تاویل و مذاکره است که تعامل اجتماعی را شکل میدهد. گرچه در این مکتب نیز مانند مارکسیسم و کارکردگرایی نظم اجتماعی بعنوان سیمایی عینی از زندگی و تعاملات اجتماعی ضروری دانسته میشود.
در مقابل این نظرات، اتنومتدولوژی با این فرض کار خود را آغاز میکنند که نظم اجتماعی توهمی بیش نیست. آنها معتقدند که زندگی اجتماعی فقط به نظر منظم میرسد اما در واقع استعداد آشوب را دارد. برای آنها نظم اجتماعی چیزی نیست جز تودهای از برخوردهای فردی هر بازیگر اجتماعی با افراد دیگر که به صورت سلسلهای از ادراکات و تجربیات وارد ذهن میشوند و فرد ناچار است آنها را در یک الگوی متصلب ساماندهی کند؛ تا ذره ذره در ذهن او ساختمان منظمی به خود بگیرند.
گارفینکل ادعا میکند روشی که افراد جهان اجتماعی را به نظم در میآورند و یا آن را برای خود قابل فهم میکنند جریانی روانشناختی است که او آن را روش اسنادی the documentary method مینامد.
گارفینکل برای نشان دادن عملی روش اسنادی آزمایشی را در دپارتمان روانپزشکی دانشگاه انجام داد. او گروهی از دانشجویان را برای این آزمایش به خدمت گرفت و به آنها اعلام کرد که این آزمایش راهی جدید در روان درمانی است. از دانشجویان خواسته شده بود که درباره مشکلات شخصی خود با یک مشاور که به وسیله یک دیوار از آنها جدا شده بود حرف بزنند. آنها نمیتوانستند راهنما را ببینند؛ تنها میتوانستند از طریق یک آیفون با او ارتباط برقرار کنند و باید از مشاور درباره مشکلات شخصی خود مجموعه سوالاتی به صورت متوالی میپرسیدند که مشاور بتواند تنها با گفتن بله یا خیر به آنها پاسخ دهد. آنچه دانشجویان نمیدانستند این بود که این پاسخها جواب واقعی حرفهای آنها نیست بلکه رشته معینی از پاسخهای بله و خیر است که از تابلوی اعداد تصادفی و از طریق قرعه کشی به دست آمده.
گارفینکل دریافت که اگرچه سازگاری حقیقی بین پاسخها و سوالات دانشجویان وجود نداشته اما پاسخها برای دانشجویان قابل فهم بودهاند و به وسیله الگوهای اساسی مشورتگیری درک شدهاند. بیشتر دانشجویان این راهنماییها را خردمندانه و مفید ارزیابی کردند. حتی در مواقع اجتنابناپذیری که پاسخهای تصادفی کاملا غیر قابل قبول و یا مشورتها، تناقضآمیز بودهاند داوری دانشجویان تغییری نداشته است. به عنوان مثال در یکی از موارد دانشجویی میپرسد: پس تو فکر میکنی حالا من باید از دانشگاه انصراف بدم؟ و پاسخ بله را دریافت میکند. بلا فاصله با تعجب میپرسد: یعنی تو واقعا معتقدی من باید انصراف بدم؟ و این بار جوابی که میگیرد خیر است. دانشجوی مذکور بجای اینکه حرفهای مشاور را مهمل فرض کند تلاش میکند که معنا و منطق این جواب را پیدا کند و به بازنگری پاسخهای مشاور میپردازد تا الگویی در آن بیابد؛ به پاسخهای پیشین رجوع میکند و میکوشد تا تناقض موجود در جملات را حل کرده و به نقطه نظر مشاور درباره مشکلاش دست یابد. و هرگز به ذهن دانشجو هم خطور نمیکند که میتواند به اعتبار و صداقت مشاور شک کند.
گارفینکل نتیجه میگیرد که آنچه دانشجویان در طول این دوره مشاوره دو طرفه انجام میدهند ساختن یک حقیقت اجتماعی است برای قابل فهم کردن تعاملاتی که غالبا غیرقابل فهم هستند. با استفاده از روش اسنادی آنها قابلیت به نظم درآوردن چیزهایی را مییابند که در واقع درهرج ومرج کامل رخ دادهاند.
یکی از اشکال بسیار مهم روش اسنادی که گارفینکل به آن توجه خاصی نشان میدهد فهرست کردن indexicality است. این واژه در بیانی ساده عبارت است از اینکه مردم هر اظهار نظر، نشانه، یا عمل خاص را از طریق ارجاع دادن آن به زمینهای که در آن رخ داده برای خود قابل فهم میکنند. در این فرآیند آنان اتفاق را با توجه به وجود شرایط محیطی مخصوص در فهرستهای خود جا میدهند.
برای نمونه طبق این قانون پاسخهای دریافت شده از سوی راهنمایان در آزمایش مشاوره تنها در زمینه آزمایش برای دانشجویان قابل فهم بوده است. وضع ظاهری محل آزمایش، اطلاعات اطمینان بخشی که از پیش به آنها داده شده بود و چیزهای اینچنینی دیگر آنها را به سوی قبول صحت علمی و اعتماد به وضعیتهای پیش آمده سوق داده بود. اما مثلا در نمونههایی که تعامل در اتاق دانشجو رخ داده بود و همشاگردی دانشجو نقش مشاور را بازی کرده بود، تاویلی که از پاسخها میشد به کلی با حالت پیش گفته متفاوت بود.
گارفینکل بیان میکند که همه ما همواره در حال استفاده از روش اسنادی در زندگی روزمره خود هستیم تا جهانی حاضر و آماده taken-for-granted خلق کنیم که حس کنیم با آن آشنا know هستیم و میتوانیم در آن راحت at home باشیم.
نظم اجتماعی چیزی جز این نیست که ما جهان اجتماعی پیرامون خویش را ازطریق دستهای از الگوها به نظم در میآوریم؛ الگوهایی که خود ما آنها را ساختهایم تا بتوانیم گوناگونی وضعیتهایی که هرروز با آنها مواجه میشویم را درک و تحمل کنیم. بهعنوان مثال یک زن ممکن است از اینکه شوهر او متوجه آرایش جدید مو یا لباس نوی او نشده عصبانی شود. اما الگوی رفتار و چهره او آنقدر با ذهنیت مرد هماهنگ هست که آن را عادی تلقی کند و از درک رخداد جدید عاجز باشد. جهان حاضر و آماده که همه ما در آن زندگی میکنیم برای منظم کردن و اجتناب از اغتشاش رخدادها آنقدر انعطاف از خود نشان میدهد که ما هرگز جهان را به آن صورتی که هست و به شکلی بیواسطه تجربه نمیکنیم.
یکی از روشهای پرطرفدار تحقیق در میان اتنومتدولوژیستها، نقض قواعد دنیای بیدوامی است که مردم آن را حاضر و آماده تصور کردهاند و مشاهده عکسالعمل آنهاست. رو کردن به توهماتی که در پسزمینه رفتارهای اجتماعی وجود دارد و برای مدتی طولانی به عنوان واقعیت پذیرفته شدهاند، هدف اصلی این تکنیک است.
در یکی از این آزمایشات گارفینکل از دانشجویان خود خواست که درخانه خود مانند یک مهمان دانشجوی پانسیون شده رفتار کنند و عکسالعملهای متعجبانه والدینشان که میخواهند بفهمند علت نقض ناگهانی رفتارهای نرمالی که طی چندین سال از فرزند خود دیدهاند چیست را ضبط کنند.
همانطور که دیدیم اتنومتدولوژی به نادیده گرفتن اطلاعاتی که در طول کنش متقابل به صورت آگاهانه رد و بدل میشود تمایل دارد و در عوض کاملا بر چگونگی ایفای تعاملات تکیه میکند. این مسأله به این خاطر است که ساختار اتنومتدولوژی در پی نشان دادن این مساله است که همه معانی و تلقیها ساخته ذهن هستند و اساسا نمیتوانند طور دیگری باشند و این مساله، تنها واقعیت عینی اجتماعی [و در نتیجه تنها موضوع حقیقی علوم اجتماعی] است. از این رو تنها چیزی که ارزش مطالعه کردن دارد، واقعیت آن دسته از روشهای ارتباط اجتماعی است که همه مردم آنها را درک کرده و به کار میبرند.33)
در نقد اتنومتدولوژی غالبا به نوعی شبهنسبیگرایی اشاره میشود. البته میتوان این خصوصیت را واکنشی در قبال دیدگاههای ساختارگرای دهه 60 در جامعهشناسی و خطرات دیدگاههای تمامیتخواهی دانست، 44)
که اتنومتدولوژی را به حالتی نسبیگرایانه کشانده که داوری اخلاقی درباره مفاهیم اجتماعی را کنار گذاشته و به همین دلیل نمیتواند مشکلاتی نظیر قدرت و نابرابری را رفع کند. در ضمن میتوان ادعا کرد اتنومتدولوژی هنوز کاملا نسبیگرا نشده و اساسا تازه میخواهد به تدوین اصول اولیه کار خود بپردازد. آنچه در این شرایط اتنومتدولوژیست باید به آن توجه کند این است که دیگران باید معنای کار او را بفهمند، همانطور که خود من هرگز از یاد نبردم که خواننده باید بتواند نوشته مرا درک کند. میتوان گفت قابلیت خلق نظمی منتزع از آشوب موجود در واقعیات اجتماعی تنها قابلیت انسانی است که برای اتنومتدولوژیست اهمیت دارد. برای آنها بقیه قابلیتهای انسانی مثل داوری اخلاقی تنها امری ذهنی به نظر میرسد و بنابراین شاید حاوی هیچ حقیقتی نباشد. به هر ترتیب اتنومتدولوژی روشی بسیار عالی است برای مشاهده اینکه افراد چگونه جهان اجتماعی را برای خود قابل فهم میکنند؛ با تکیه بر خلق واقعیتهای شخصی و ازطریق اطلاعات واقعی کوچک اما گرانبهایی که در زندگی هرکس پیش میآید.