«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- دین رسانه ای یکی از نمودهای دینی است که در یادداشت باشگاه اندیشه به آن پرداخته می شود..
دین به مثابه رسانه
آنچه مسلم است دین یک موضوع سوبژکتیو است. دین در فرایند جایگزینی در ذهن و روح مخاطب آنچنان نامحسوس، آرام حل می شود که شخص خارج از این چارچوب نامشخص به سختی می تواند این تغییر و تحول را به تماشا بنشیند.
دین تبدیل به یک حوزه معنایی صرف می شود با تمام سازوکارهای خاص خود. به این ترتیب است که در نهایت دین به یک دستاورد کاملا مشخص تبدیل می شود و در تعامل با فرد هویت دیگری را کسب کرده، تعریف می شود. با این رویکرد و توجه خاص است که می توان میان عرفان مولانا، شمس، منصور، عطار، حافظ، بایزید، انصاری و... تمایز و تفاوت قائل شد و جهان های متفاوت و متنوعی از دین و عرفان را شاهد بود.
هر جهان رنگ و بوی دیگری را به نمایش می گذارد که در مواجهه با آنها می توان به سیر آفاق و انفس پرداخت و از زیبایی های به شدت متنوع آنها لذت برد. به عبارت دیگر دین اگرچه در گام نخست از یک کلیت یکپارچه و عمومی برخوردار است و از یک معنای فراگیر و قاعده مند پیروی می کند اما درست زمانی که در تقابل با فرد قرار می گیرد، او را در خود حل می کند، شکلی دیگر به خود می گیرد و جهان معنای دیگری را خلق می کند. این ذات بی نهایت دین است که از آنچنان قدرت شگفت آوری برخوردار است که می تواند به عدد مخاطبان خود تکثیر شده، در شمایل های متفاوت و متنوعی جلوه گر شود و خود را به ظهور برساند. خلاصه اینکه این یک جهان بی نهایت است که برخورد مستقیم و تک ساحتی با آن، باعث جلوگیری از تکثیر مداوم و مستمر آن می شود. تکثیری که در ذات این مقوله الهی نهفته است و اصولا ماهیت وجودی آن را شکل می دهد.
رسانه به مثابه دین
بیایید به این فکر کنیم که چرا قسمتی از ارائه دین به بشر به عصر رسانه ها منتقل نشده است؟ آیا چنین امری امکان نداشته است یا اینکه اصولا رسانه - به خصوص رادیو و تلویزیون - در برابر دین دچار نقصان، کاستی و ضعف هستند؟ در این میان و برای پاسخ به این پرسش باید به سازوکارهای رسانه توجه کرد. سازوکارها و قواعدی که گاه با ماهیت دین دچار مشکل می شود.
یکی از این قواعد که جوهره رسانه را شکل می دهد، یکسان سازی یا یکسان بینی است. تلویزیون رسانه ای یک سویه است. می دهد اما نمی گیرد. ارتباط برقرار می کند اما منتظر بازگشت نتیجه این ارتباط نمی ماند. حرف می زند و نمایش می دهد اما سخنی نمی شنود و نمایشی نمی بیند. احساس را منتقل می کند اما حسی را دریافت نمی کند. متاثر نمی شود تا ارتباطی دیگر را شکل دهد. حال ببینیم دین در این میان چه می کند؟ بی تردید آنجا که در کتب و روایات ذکر شده است که حضرت رسول(ص) به گفت وگو و مکالمه رودررو با کفار می پرداختند و آنچنان برایشان تاثیر می گذاردند که از خود بی خود می شدند و به اسلام می گرویدند بر عنصر قوی ارتباط دوسویه تاکید شده است. در این مثال، نه از بعد مسافت خبری هست و نه از یک مطلق گرایی که در ذات رسانه نهفته است.
پیامبر گرامی اسلام به مخاطبان خود به صورت یکسان و یک شکل نگاه نمی کرده اند و با هر مخاطبی مطابق با سلایق، روحیات و ظرفیت های او وارد «گفت وگو» می شدند و از دنیاهای متنوع و متفاوتی که در ذات دین نهفته است برای این امر مهم استفاده می کردند. به این ترتیب است که برخلاف رسانه که تمام مخاطبان خودرا یک شکل، یک اندازه، یکدست و دارای ظرفیت های روحی روانی مشابه می بیند، بزرگان دین وارد عمل شده، با گسترش ارتباطی بی نهایت رابطه قوی و محکم را برقرار می کنند. حال آنکه به واسطه تمام نقاط ضعفی که درباره رسانه برشمردیم، تلویزیون با تنها یک سیستم بیان کلی وارد عمل شده با مخاطب روبه رو می شود.
نگاه کنیم به اینکه چگونه انتقال مفاهیم دینی، مذهبی در هنرهای نمایشی ای چون تئاتر بسیار کارآمدتر و قوی تر از تلویزیون و سینما عمل می کند و چگونه است که اصولا ریشه تئاتر را در آیین ها جست وجو می کنند. بی شک مهم ترین وجه دین، ارتباط نزدیک، نفس به نفس و رودررو است. امکان برقراری دیالوگ و انتقال احساس انسانی و نزدیک. امکان مشارکت مخاطب در فرایند این انتقال و ورود بی حدوحصر به این جهان متکثر بی نهایت.
از سوی دیگر توجه کنیم به پخش مراسم دینی خاص که از تلویزیون پخش می شود. مثلا مراسم دعای کمیل یا سوگواری ائمه اطهار، آیا واقعا تاثیری که شرکت مستقیم در این مراسم و حضور در جمع نفس های زنده و مشتاق اطراف بر مخاطب می گذارد، با تماشای آن از دریچه تنگ و بی روح تلویزیون یکسان و مشابه است؟ آیا تلویزیون به رغم تصویر کردن این مراسم قادر به انتقال احساس ناب این فضا نیز هست؟ و آیا کسی که با شرکت در این نیایش نمایش آیینی به مرز از خود بی خود شدن و پیوستن به موج الهی می شود با تماشای همین مراسم از تلویزیون یا شنیدن آن از رادیو نیز می تواند دچار چنین تحول و استحاله ای شود یا خیر؟ و بالاخره سئوال آخر اینکه آیا دست اندرکاران امر تصویر به کار خود احاطه ندارند یا اینکه رادیو تلویزیون در مقام رسانه، در تعامل با دین دچار ضعف و نقصان ماهوی هستند و آیا اصولا جمع رسانه و دین امکان پذیر است یا اینکه شیوه بیانی ای چون تلویزیون در برابر امر عظیم و بی نهایتی چون دین دچار لکنت می شود؟
شاید تنها راه تاثیرگذار تعامل دین و رسانه - که در بسیاری موارد جواب داده است - رویکرد کاملا غیرمستقیم و بسیار نامحسوس به دین باشد. آثار خاص سینمایی ای که با این شیوه خلق شده اند و تعدادشان نیز کم نیست موید این ادعاست و ثابت می کنند که نگاه ارجاعی، مستقیم و مطلق نگرانه به مقوله دین، آفتی برای این عرصه تصویری به حساب می آید.