مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

تله ونجلیسم (تبلیغ دین در تلویزیون)

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- تله ونجلیسم به معنای تبلیغ دین از طریق تلویزیون است.این اصطلاح بیشتر برای فعالیت های تلویزیونی و رادیویی یک جریان مسیحی به  نام اونجلیست ها (انجیلی ها) به کار می رود. 


سایت دین رسانه ای در یادداشتی درباره تله ونجلیسم نوشته است: اونجلیست ها که در قرن هفده سر برآوردند و امروزه در سراسر جهان پراکنده هستند  به بازگشت به کتاب مقدس معتقد هستند. 

تله ونجلیست ها معتقدند باید معنویت را به جامعه فساد زده برگرداند و به نوعی تفکرات هزاره گرایی دارند.آنها معتقدند که دوره مصیبت عظمی قبل از بازگشت دوم مسیح آغاز می شود. تله ونجلیست ها معتقدند برای اینکه زمینه را برای بازگشت مسیح مهیا کنیم باید پیام انجیل را منتشر کرد. 


بنابراین فعالیت های تبشیری و تبلیغی شان در قالب بر نامه های تلویزیونی، ماهواره ای آنلاین روز به روز افزایش می یابد به گونه ای که بیش از هزار کانال رادیویی و تلویزیونی با رویکرد اونجلیستی فعال هستند.  ناگفته نماند که اونجلیست ها با استفاده از آموزه هایی که برای مهیا سازی بازگشت دوم مسیح دارند مشارکت های سیاسی وسیعی دارند. اونجلیست ها  در آمریکابا لیبرالیسم سکولار مخافت کرده و طرفدار حزب محافظه کار جمهوری خواه هستند.. طرفداری از رونالد ریگان و جورج بوش و... در برنامه های آنها مشهود بوده است.




در میان اونجلیست ها برخی ازآنها که شبه نظامی هستند معتقدند تمام دنیا باید مسیحی شود تا مسیح بیاید. اونجلیست ها از صهیونیسم حمایت می کنند چرا که معتقدند باید به واسطه آنها تغییراتی صورت گیرد تا زمینه بازگشت مسیح فراهم آید.

تخریب مسجد الاقصی و بنا شدن دوباره معبد سلیمان و آغاز جنگ آرمگدونبا محوریت آمریکا و انگلیس از این دست فعالیت ها خواهد بود.

برخی از تله ونجلیست های مشهور در برنامه های تلویزیونی خود  به صراحت به اسلام حمله می کنند. این گروه های مذهبی برای حکومت های غربی حکم سنگرهایی را دارند که در خط مقدم تأمین منافع سیاسی ـ اقتصادی آنها فعالیت می کنند، در  حالی که کسوت مؤمنانی پرهیزگار و خیرخواه را به خود گرفته اند که انگیزه بخش تمامی اعمال آنها، ترس از خدا و میل به انجام کار نیک است. بر اساس تعریفی که آنها از خود و مأموریت خود ارائه داده بودند، به نظر می رسید که همه آنها سرسختانه اعتقاد دارند که مسیحیت به عنوان تنها راه رستگاری، انگیزه بخش آنها است و اسلام و سایر مذاهب، راه هایی هستند که به دوزخ ابدی ختم خواهند شد. برخی از آنها اسلام را  یک ابداع شیطانی توصیف کرده اند.


آقای یاگیندر سیکاند در مقاله ای که به انجیلی ها می پردازد این گونه می نویسد:

همانطور که منتقدان بسیاری از جمله چند تن از خود مسیحیان اشاره کرده اند، اشتیاق آتشینی که مسیحیان انجیلی سفید پوست را در تلاش نومیدانه برای نجات جان های «گمراه شده»، گروه گروه به طرف «جهان سوم» از جمله کشورهای مسلمان می کشاند، بازتابی است از تداوم همان گفتمان امپریالیستی ـ اروپایی قرن نوزدهم که «بومیان» را به عنوان اقوامی واقع در آن سوی مرز تمدن می دید. امروزه با توجه به اینکه مسیحیت در غرب تقریباً مرده است، چگونه می توان هجوم انجیلی های آمریکایی و اروپایی به جهان سوم را توضیح داد؟


 کاملاً پیداست که این امر هیچ ارتباطی با نیات مؤمنانه صرف ندارد یا ارتباط اندکی دارد، به این دلیل که سقوط مذهب در غرب، بسیار روشن تر از بقیه جهان است و این موضوع اقتضا می کند که میسیونرهای مسیحی، فعالیت در غرب را به نسبت جاهای دیگر، وظیفه ای اضطراری تر قلمداد کنند. از این رو برای توضیح این پارادوکس آشکار، باید به سراغ عوامل دیگری رفت. از بررسی دقیق برنامه کار گروه های انجیلی در جهان سوم، معلوم می شود که بنیاد گرایی مسیحی در کلیت خود، در آن بخش از جهان که ما قرار داریم، به هیچ وجه میسیون مذهبی ساده ای نخواهد بود. همان گونه که بسیاری از افراد معتقدند، اکثر گروه های انجیلی که در جهان سوم فعالیت می کنند، صرفاً سنگرهای خط مقدمی برای سازمان ها و دولت های غربی محسوب می شوند که به ترویج منافع و اهداف راهبردی پنهان آنها یاری می رسانند. این امر به روشنی از رابطه صمیمانه بین بنیاد گرایان مسیحی با دولت بوش معلوم می شود.


من معتقدم که این ها در بسیاری از ادیان مشابه است و فعالیت های مشابهی نیز در این زمینه صورت می گیرد.