مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

مباحث مهم در حوزه جامعه شناسی نسلی

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- جامعه شناسی نسلی یکی از موضوعاتی است که در مطالعات فرهنگی به آن پرداخته می شود.

در جامعه نسلی باید به این سوال پاسخ دهید که آیا این نسل، همان نسلی است که به انقطاع نسلی رسیده است یا اینکه در تعامل با نسل قبل قرار می گیرد؟ اینکه آیا نسل جوان است؟ نوجوان است؟ میانسال است؟ یا پشت سرهم قرار دارند؟


بحث هم عرض بودن نسل ها مطرح می شود اینکه نسل ها هم عرض هم هستند یعنی با هم تعامل دارند.

بحث پشت سر هم بودن نسل ها مطرح می شود و اینکه نسل ها پشت سر هم هستند یعنی با هم تزاحم دارند.

ما در بحث نسل ها با نسل های زیر روبرو هستیم:

1. نسل شورشی

2. نسل آرمان گرا

3. نسل درونگرا

4. نسل فردگرا

5. نسل اجتماعی

6. نسل تکنولوژی

در بحث نسل ها مبانی نظری آن بسیار اهمیت دارد.

اینکه جامعه ایران طولی است یا عرضی، تعاملی هست یا تزاحمی؟

بحث تغییر نسلی و شکاف نسلی نیز از مباحث مهم جامعه شناسی نسلی می باشد.

شکاف به معنای فرآیند تخریب گونه در میان دو نسل است. یعنی نسل دوم بسیاری از داشته های نسل اول را تخریب می کند و آن را نمی پذیرد.

کریستوفر بالس می گوید: این نسل زمان بحران را بلوغ می داند که نسل با ابژه هایی که بحران خشونت متفاوت از دیگری می کند. دو موضع از خودش نشان می دهد که یا تسلیم آن می شود و یا در مقابل آن می ایستد. اینکه در راستای آن نسل گام بر می دارد اما متفاوت می اندیشد.

بالس می گوید: اگر ابژه ای ظرفیت تبدیل شدن به ابژه های فرانسلی را داشته باشد می تواند باقی بماند.


شرایط دولت رفاه در نگاه اینگلهارت

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- اینگلهارت نگاه ویژه ای به بحث دین، فرهنگ در جامعه لیبرال دارد. 

1. دولت رفاه وقتی به اوج رسید، دیگر بازده نزولی پیدا می کند. مردم به رفاه رسیده اند و دیگر مردم به آن نیاز ندارند. رشد اقتصادی باید همراه با دموکراسی باشند. آنگاه باید از آن گذر کنند.

2. در کشور ما به دلایلی دغدغه های سیاسی زیادی که داریم، اینگلهارت می گوید در مورد دین نیز دغدغه وجود دارد. 

3. پیتر برگر می گوید هرچه به سمت جهان مدرن پیش می رویم، با پدیده سکولاریزم روبرو هستیم. او کتاب افول سکولاریزم را می نویسد. او می گوید اتفاق های سه دهه اخیر اتفاق خلاف فرض من است.

4. اینگلهارت می گوید: کشورهای دینی احساس امنیت ندارند دینی ترند. کشورهای صنعتی نیاز به دین ندارند. او می گوید: کشوری که بحران طبیعی بیشتر داشته باشد، خداپرست تر است.

5. اینگلهارت تفاوتی بین امنیت و احساس امنیت قرار می دهد. در تهران امنیت هست و احساس امنیت تفاوت قائل می شود.



اینکه چرا مردم به نهادهای مختلف اعتماد نمی کنند. اینکه مردم فقر طولانی را حس کرده اند. فقر از بین نمی رود.

او به تولید ناخالص ملی (GNP) اشاره می کند و می نویسد در این کشورها:

1. سعادت دنیوی جای سعادت اخروی را می گیرد.

2. هنجارهای مذهبی زمینه کارکردی داشته است و دولت های رفاه نقش خانواده را ایجاد می کند.

وبر می گوید در دنیای جدید رمز زدایی می شود. اسطوره ها زدوده می شود. کاریزما دچار روزمرگی می شود. 

حسن محدثی می گوید: دچار روزمرگی می شود. اینکه این هیئت غذا یا نه؟ بحث تفریح مطرح می شود.

اینگلهارت می گوید: انتخاب های عاقلانه بود. فرهنگ ها دگرگون می شوند و نارضایتی عامل است.

تاچریسم و ریگانیسم در اندیشه اینگلهارت

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- این دو نفر یعنی ریگان و تاچر، سیاست واحدی را برای سیاست بازار اعمال می کردند. آنها قدرت دولت را کاهش می دهند. بین بازار و دولت فاصله است. در سال 1930، امریکا و انگلستان بحران اقتصادی داشتند. این دو نفر به اصلاحاتی از طریق مقررات زدایی مالی دست می زنند. یعنی ظهور بازارهای ارزی و سیاست های پولی در اختیار دولت و بانک های مرکزی خارج از دولت.


مقررات زدایی ریگان و تاچر:

ایجاد چارچوب های حقوقی و مقررات جدید و روابط و مرزبندی و بخش خصوصی به نحوی که محدودیت هایی که در بخش خصوصی در تولید و توزیع وجود داشت کاهش یافت. از این به بعد، دولت برای شکل گیری بازارهای جدید تلاش کرد. در کتاب امپراطوری این موضوع را توضیح می دهد. یعنی فقط به انگلستان و امریکا محدود نمی شود.

این سیاست از کاهش دخالت دولت حمایت می کند.



نگاه اینگلهارت

اینگلهارت می گوید: الزام رسیدن به توسعه اقتصادی این است که نهادهای دموکراتیک تولید شود.

او می گوید: دموکراسی الزاما پیامدش توسعه اقتصادی نیست، بلکه رشد مهارت هاست و شکل های مشارکت توده های مردم است.

از آن به بعد باید هنجارها و نگرشهایی میان مردم ایجاد شود که حس اعتماد مردم به مخالفین مردم است.

او بر این اساس دو فرضیه مطرح می کند:

1. فرضیه کمیابی: اولویت های فقط به چیزهایی داده می شود که عرضه آن کم است.

2. فرضیه اجتماعی شدن: بین مناسبات اجتماعی و فردی رابطه وجود دارد.

ارزش های فردی تحت شرایطی است که قبل از بلوغ برایش وجود داشت.