«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- همیشه این سوال برایم مطرح بود که اسلام امریکایی که حضرت امام خمینی (ره) به آن اشاره می کنند، چه اسلامی است؟ شاید اگر کتاب Religion as Entertainment را نخوانده بودم، هرگز نمی توانستم درکی از این واژه بدست آورم.
اگرچه موضوع اسلام در این کتاب اساسا مطرح نشده است، اما جایگاهی از دین در ایالات متحده امریکا نشان می دهد و مروری بر تاریخ آن می کند که به نظر من برای معرفی قرائت امریکایی از دین بی بدیل است.
متاسفانه این کتاب ترجمه نشده است و می توانید با نشانی زیر از طریق سایت آمازون نسخه آن را تهیه کنید.
Product Details
Paperback: 301 pages
Publisher: Peter Lang International Academic Publishers (November 29, 2002)
Language: English
ISBN-10: 0820456543
ISBN-13: 978-0820456546
Product Dimensions: 0.8 x 6 x 8.8 inches
Shipping Weight: 15.2 ounces (View shipping rates and policies)
در ادامه خلاصه ای از بخش اول این کتاب ارائه می دهم:
خلاصه ای از کتاب «دین در جایگاه سرگرمی»، بخش اول، نویسنده: میشل راسک
خلاصه از: عادل میرشاهی (کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه)
بیداری بزرگ: دین امریکایی همراه عصر
در این بخش نویسنده ابتدا به عنوان کتاب می پردازد که «دین در جایگاه سرگرمی» است. وی می گوید این کتاب زاده این سوال بنیادین است که اول مراد از «دین» به طور کلی چیست؟ و به طور مشخص مراد از «دین امریکایی» چیست؟ سوال دوم اینکه «سرگرمی» چیست؟ راسک برای پاسخ به این سوال به فرهنگ آکسفورد مراجعه می کند و دین را به این شکل تعریف می کند:
دین: شناخت بخشی از انسان به عنوان بخشی از نیروی نادیدنی بزرگتر است که سرنوشت او را در اختیار دارد و برای محقق شدن این مهم باید بندگی، تکریم و عبادت کند. نتیجه این اعتقاد دیدگاه اخلاقی و ذهنی اصیلی می شود که اثر آن بر فرد یا جامعه می باشد. پذیرش شخصی یا عمومی این احساس به عنوان استانداردی از زندگی روحانی و عملی است.
میشل راسک می گوید این مقاله به دین امریکایی می پردازد. این دین دو جنبه دارد: یکی اعتقاد و دیگری عمل. همچنین این عبارت واژه «دین» را که عمومی است، بومی کرده است و از آن به «دین امریکایی» تعبیر می کند. سپس او این سوال را مطرح می کند که آیا با توجه به اینکه ریشه ادیان اروپایی و امریکایی یکی است و بنا بر اعتقاد پیوریتن ها به سپتامبر 1620 باز می گردد، می توان این بومی سازی را انجام داد؟
او پاسخ به این سوال را از کتاب «دین در اروپای مدرن» جورج دیو می دهد که وی از دین به عنوان «خاطره مشترک» یاد می کند که به فرصت های محلی و چالش ها پاسخ می دهد و خودش را با آنها هماهنگ می کند.
بنابراین این حجیت وجود دارد که به تحقیق و شناسایی جنبه های از دین امریکایی قرن هجدهم برگردیم که به عنوان نوآوری مشخص از زندگی مذهبی انگلستان جدید توسعه یافته است.
دومین وظیفه این پرسش تعیین این اتست که «سرگرمی» به چه معناست؟ این موضوع نیز بسیار حیاتی است زیرا کلمات معانی شان را در قرون مختلف تغییر می دهند. به عنوان مثال وقتی چهره عمده این مقاله، جاناتان ادوارد، برای گردهم آیی نورثمپتون در سال 1720 از کلمه «اینترنین» استفاده کرد، این درک وجود داشت که افراد را به گردهمایی اش در بزرگداشت امید به شرکت یک به اشتراک گذاری مزیتی معنوی که مسیح را پیشکش میکند دعوت کرده است. این به طور کلی متفاوت از برداشتی است که ما امروز از معنای «اینترتین» به معنای سرگرمی داریم. امروز ما از سرگرمی این برداشت را داریم:
1. قابل پذیرش، کاری جالب، جذاب و سرگرم کننده
2. چیزهایی که می توانند اسباب تفریح و سرگرمی افراد را فراهم کنند
3. عملکرد عمومی یا نمایشگاه برای سرگرمی و جذابیت، جانسون در سال 1755 اعلام می کند که یک دستورالعمل ویژه برای کمدی سطح پایین است، در استفاده اخیر اعلام کرد که اغلب به معنی یک عملکرد جمعی از شخصیت مورد تایید است، همچنان وقتی که موسیقی با مهارت و به گونه ای بی بدیل بازگو می شود.
می توان بحث کرد که سرگرمی به طور خالص به مواردی می توان اطلاق گرد که جذاب هستند، و غیر مناسب ترین راه آن این است که این واژه به معنای تفسیری از دین، به ویژه دین پیوریتن های مسیحی در قرن هجدهم ایالات متحده هستند.
آنگاه راسک به واژه «امیوزمنت» (سرگرمی) می پردازد. و معنای آن را در فرهنگ آکسفورد واکاوی می نماید:
جلب لذت بخش نظرات یا جدایی ذهن (از وظایف اصلی) که از این سه مورد می آید:
1. (استفاده اولیه) اختصاص زمانی برای بی کار بودن، یا سرگرمی (از وظایف جدی)
2. (عمومی) بازآفرینی، راحتش دن و اعمال تن آسایی که ذهن را از تمام درگیری های آن آزاد می کند.
3. (ویژه) هیجانات لذت بخش و خنده دار که توسط هیچ عامل خنده دار یا عجیب و غریب یا علامتی فانتزی بدست نیاید.
نویسنده در انتها می پرسد که آیا بیداری بزرگ می تواند در اندیشه «سرگرمی» باشد؟ او پاسخ می دهد با نگاهی مطلق نگر می تواند بیان کرد که «امیوزمنت» یا سرگرمی بسیار مقابل چیزی است که تجربه و روبرو شده ایم، در زندگی مذهبی نورث هامپتون ذیل وزارت جاناتان ادوارد. در زمانی که روز شنبه در ستایش خداوند صرف می کنیم؛ آزمایش روح شخص؛ شفاعت برای رهایی از لعنت و تجربه تبدیل- همه این ها اجتناب از چیزی است که زندگی و معنای آن را به گونه ای بیهوده و بی معنا تفسیر می شد.
با این حال، این می تواند بیان کند که عناصری در این تجربه وجود دارد که می تواند به عنوان سرگرمی شناسایی شود. این دو بار خطبه هفتگی، برای نمونه، «یک عملکرد جذاب» بود. شرکت در گردهمایی به کار گرفته می شد، شاید با رضایت نبود اما قطعا روشن بود، با انتخاب عالی بین القای امید به بهشت یا ترک و نسوختن در جهنم:
شیطان آنها را تماشا می کند، آنها هرگز با آنها نیستند، در دست راست آنها، آنها منتظر آنها هستند، همانند شیرهای گرسنه حریصی هستند که عبادتشان را می بینند. و انتظار دارند که آنها را داشته باشند، دوست دارند که آنها برگردند؛ اگر خداوند دست او را پس بزند، در حالی که به آن مهار شده اند، آنها در یک لحظه بر فراز روح ضعیفشان پرواز می کنند. مار قدیمی برای آنها کمین کرده است؛ جهنم صورتش را برای آنها می گشاید تا آنها را ببلعد، و اگر خداوند این اجازه را بدهد، آنها به سرعت بلعیده و پنهان می شوند.
این سرگرمی فیلمی ترسناک است، جاییکه ترس به هر طریقی و جاییکه افراد با ترور بلعیده می شوند. تفاوت این است که ترس فیلم جدید به طور مشابه در واقعیت مجازی اتفاق می افتد. برای آنها که به جاناتان ادوارد گوش می دهند، با این حال ترور امری واقعی بود. بنابراین قانونی است که جستجویی در بیداری بزرگ قرن هجدهم در انگلستان جدید در مواردی که سرگرمی تولید شد و همه آنهایی که درگیر آن شدند شویم. در حالیکه خطوط دیگری از سوالات در پدیده معنوی بیداری بزرگ وجود دارد، با این حال، این ارزشی است که بازتاب آن نوآوری «سرگرمی» بیداری است که این را ممکن می کند که تصور امریکایی و سرنوشت امریکایی را شکل دهد.
تمرکز بر این بحث لحظه ای در تاریخ دین امریکایی در 1740 است وقتی که این تلقی وجود داشت که چیزی قابل توجه از غلیان روحیه خدا نسبت به مردمش وجود دارد. بیداری بزرگ چیزی بود که همه کلونی های میانی را در امریکای شمالی متاثر کرد، این پدیده ای است که از شهر به شهر منتقل شد، خانه به خانه را ملاقات کرد. خاطره های جاناتان ادوارد به این شکل آن را شرح می دهد:
احیای دین، از چیزی که ما درباره آن صحبت می کردیم، محدود به نورث هامتون نشد. در اینجا شروع شد و در بوستن، و بسیاری جاهای دیگر در 1740، و این چیزی است که در سه سال متعاقب آن، غالب شد، البته در درجات عالی تر و یا کمتر، در بیشتر از یکصد و پنجاه گردهمایی در انگلستان جدید، نیویورک، نیوجرسی، و پنسیلوانیا، همچنین در مریلند و ویرجینیا در سال 1744 مورد توجه قرار گرفت. بسیار فرخنده است که این کار خداوند گشوده شده بود، بنابراین پیشرفت آن سرعت گرفت، که همانطوری که مسیح وعده داده بود که در زمین عده زیادی ایمان آوردند، برای اینکه آغاز شده بود.
همچنان که در خاطرات به آن اشاره شد، مرکز زلزله بیداری بزرگ در شهر نیو همپ شایر در نورث هامپتون بود. دلیل عمده برای آن وزارت، جاناتان ادوارد بود. گفته می شد که نورث هامپتون در آگست 1726 با همکاری پدر بزرگش، سلیمان استودارد را محترم داشت، ادوارد مسئولیت گردهمایی را بر عهده گرفت که مرگ استودارد در سال 1729 برگزار شد. راسک می نویسد: ادوارد در آن زمان بیشتر وقت خود را صرف مطالعه کرد. ثمره این مطالعات در نوشته های بی نظیرش مشاهده می شود. این ها تنها ستون فقرات مدرک بیداری بزرگ است اما همچنین ادامه اقرار کردن به ادعای جاناتان ادوارد است که ممکن است نخبه ترین عالم دینی امریکا باشد.
بعلاوه برای خطبه های وی، جاناتان ادوارد دست اول را در حساب و تحلیل آنچه جایگزین شد مهیا کرد. در «رواست گفتگوی شگفت انگیز»، که بار اول در 1737 در لندن منتشر شد، متنی است از 1737 احیا در نورق هامپتون. بیداری بزرگ خودش عنوان دو گفتمان است: علامت قابل احترام کار از روح خدا، که در نوامبر 1741 در بوستن منتشر شد، و برخی اندیشه های نگران درباره احیای دین حاضر در انگلستان جدید، که در سال 1742 منتشر شد. سر انجام کارش در سال 1746 با عنوان دین محبت بود.
راسک در ادمه کارهای دیگری را از نویسندگان دیگر معرفی می کند که به بیداری عالی پرداختند و آن را بجسته کرده اند. این کارها در اجتماعات امریکایی ها ترویج و آموزش داده شدند. او می نویسد: وفور مواد اولیه، آزمون جزئیان را در این دوره تاریخ دین امریکا ممکن می کند. یکی از چیزهایی که بلافاصله روشن شد خوانشی از موارد جدید ویژه بود که درباره بیداری بزرگ توسط وزارت جرج وایتفیلد وعظ شد.
• اثر وایتفیلد و ادوارد
ورود وایتفیلد به انگلستان جدید در سال 1740 با اقبال زیادی روبرو شد. شهرت او به عنوان یک واعظ برجسته قبل از ورود وی به انگلستان وجود داشت. او به گونه های مختلف نخستین ابرستاره امریکا بود. یک شخصیت مشهور بین المللی که موعظه های وی هزاران نفر را به خود جلب کرده بود. سوختن آرزو برای شنیدن موعظه های وایتفیلد به گونه ای بی نظیر توسط شاهدان معاصر، ناتان کول، که ورود وایتفیلد را به میدلتون، کانکتیکات، 23 اکتبر 1740 شرح می دهد توصیف شده است:
او در این نقل می آورد که چگونه ساعت 8 تا 9 صبح توسط پیغامرسان بیدار می شود و به او گفته می شود که راس ساعت 10 آقای وایتفیلد سخنرانی دارند. همچنین در ادامه تاکید همسرش را بر رفتن به این جلسه ذکر می کند و اینکه حدود 3 الی 4 هزار نفر در این دیدار شرکت می کنند. او شرح می دهد که وایتفیلد را مردی جوان یافته است که در بلندی ایستاده و برای مردمی که نظاره گر او بودند سخنرانی می کرد. وایتفیلد در مورد اینکه خداوند چگونه در همه اوقات در کنار او بوده است سخن می گفته و این باعث شده است که شنوندگان ترسشان از وعظ او بریزد.
شرح ناتان کول موعظه دروه گردی گونه وایتفیلد را و علاقه ای که او با این سبک وعظ برانگیخته روشن می کند. به ویژه زنانی که دعوت شده بودند که در تجربیاتش سهیم شوند: رهایی روحشان در گرو بود و آنها برای شنیدن سخنان واعظ مشهور تشویق به سفر شده یودند. ظرفیت بی بدیل وایتفیلد برای جلب توده ها باعث شده بود که هیچ محدودیتی در امریکا نداشته باشد. این مساله به همان اندازه در انگلستان و اسکاتلند برای دلایل متفاوتی درست بود. این سخنرانی ها باعث شدند که روح تازه ای در فضای وعظ دمیده شود، فشارهایی بر وایتفیلد از طرف کلیسای انگستان که این مساله را رد می کرد به وجود آمد. در نتیجه آنها او را برای منبر در کلیسا دعوت نکردند. این بدان معناست که طیفی از مردم هرگز در کلیسا شرکت نکرده بودند می توانستند نجات مسیح را پیدا کنند. در امریکا با این حال، بر عقیده گناه تاکید کرد، از تولد جدید معنوی گفت و از تجربه اطمینان از نجات که ریشه های کالونیستی در آگاهی امریکایی داشت.
این زیارت پدر روحانی به گونه ای متعامل از نو مطرح شد که افراد را به پاسخگوی دعوت می کرد و برای شناسایی شخصی با دین یافته شده پدران بود.
چیزی که از تجربه پیشین دینی متفاوت بود و بنابراین درجه ای از سرگرمی را ایجاد می کرد این سه موضوع بود:
اول، مهارت های بی بدیل سخنوری و وعظ
دوم، هدف تحت تاثیر قرار دادن افرا و طرح مساله گناه و ثبات ایمان از طریق پاسخ های احساسی
و سوم، رشد روند جویایی وعظ های دوره ای به جای محتوایی که به منظور ارتقای معنوی به صورت بومی تهیه و ارائه می شد. مخالفان امریکایی وایتفیلد معتقد بودند که او دیدگاه های نظری خودش را می دهد، آنها هیچ شکی نداشتند که او خطیب قدرتمندی است.
الکساندر گراهام، اسقف لندن در نمایندگی چارلزتون، جنوب کارولینا، مردم را علیه وایتفیلد هشدار داد:
سر مست کننده است، چگونه چیزهایی فریبنده با رفتار و گفتاری قابل قبول می شوند؟ تنها برجستگی این واعظ در همین است. از این چیزها احتراز کنید، گفتمانی که بیان شفاهی یک سخنگو است، من به ضرس قاطع می گویم که هیچ کس با شنیدن آنها به اندازه گامی به جلو نمی رود.
برای طرفدارانش وایتفیلد یک مائده بهشتی بود. جوزیا اسمیت از تجربیات بسیار خود نقل می کند:
خوف، سکوت، توجه، بر چهره بینندگان چنین مرد بزرگی نشسته بود، بحث این بود که چگونه منطقه می تواند در مقابل قدرتشان مقاومت کند. بسیاری فکر می کردند که آنچه او می گوید پیش از او هرگز گفته نشده است. بنابراین وقتی او سخن می گفت آنها فروش خودشان را تعطیل می کردند، کسب و کار مادی شان را فراموش می کردند، تمام برنامه های دنیایی شان را به کناری می نهادند.
راسک می نویسد چنین پرستشی امروز تنها برای ستارگان پاپ انجام می شود. در دهه 1740، پیش از تلویزیون و تئاترهای تلویزیونی، این واعظ بود که مخاطبان را با مهارت های کلامی فوق العاده اش مسحور می کرد.
اگرچه قدرت ویژه وایتفیلدز در تن صدای ویژه و دریافت آن بود، جاناتان ادواردز قدرت خود را بر تظاهرات خارجی گذاشته بود. مهارت بر زبان انگلیسی و توانایی بی بدیل برای بیرون کشیدن تصاویری داستانی در اندیشه های شنیدنی اشت از طریق واژگانی که استفاده می کرد برای او این برتری را آورده بود. زمان قدرت، ترور و زیبایی وعظ های ادوارد را کم نمی کند. شنبه به شنبه در یک دوره بیست و یک ساله، اجتماعاتی مذهبی در نورث هامپتون برگزار شد که کلمات فراموش ناشدنی وی در آنها بیان شد.
راسک بعد از بیان دو نمونه از گفتار ادوارد، می نویسد ادوارد با کلام خودش تصاویر زیبایی از بهشت را برای مردم نقل می کرد. نقلی که او می کرد بسیار شبیه بهشت دانته بود. او می نویسد که چنین استفاده از زبان باعث می شد که مردم تصورشان را بارور کنند و آنها را قادر می ساخت که به زیبایی شناسی زیبایی پی ببرند و اهداف اصلی و آرزوهایشان و تمایلاتشان برایشان آشکار شود.
این کارها یادآور سنت کالوانیست در انگلستان جدید بود، جاییکه تئاتر نبود، ورزش نبود، موسیقی نبود، شعر نبود، و چند کتاب معدود که بخشی از خانه های افراد بود مثل انجیل که بخش هایی از آن معمولا در روزهای شنبه خوانده می شد. او ادامه می دهد که افرادی که در شنبه ها و حتی در بین هفته برای شنیدن وعظ های ادوارد حضور پیدا می کردند تبدیل به جامعه ای شدند که در یک رویداد واحد که هم در آن وعظ بود و هم گردهم آیی ادراکات زیبایی شناسانه و خلاقانه ای می یافتند، قابل دسترس شدند. جدای از میخانه و فعالیت های جوانان، وعظ یک انحصار در سرگرمی به حساب آمد.
اگرچه وعظ های وایتفیلد و ادوارد برجسته بود، با این حال به گونه ای متفاوت، ویژگی قابل توجه بیداری بزرگ اثری بود که این خطابه ها بر شنوندگان می گذاشتند.
فراتر از همه این ها، یک احیای دینی در تجربه دینی مهم بود که بیداری بزرگ نامیده می شد. دوست من، یک حریف عمده بیداری است که شرح می دهد چه چیزی در خطبه وایتفیلد عموما اتفاق می افتاد:
انبوده، کسانی که درک حساسی به ایجاد چنین بلندایی داشتند، گریه کردند، به سجده رفتند، غش کردند، و همه اینها جایی پدیدار شد افراد در جای مناسب قرار گرفتند، احساس خانه های عبادت با اعتراف تنها در کلام بیان نشد، همچنین تنها توسط تصور زنده نبود، مگر جایی که افراد چشم و گوشی داشتند که شاهد این چیزهای باشد.
میشل راسک آنگاه به توضیح پیامد وعظ در نوامبر 1971 می پردازد. و اشاره ای به کسانی می کند که از این ماجرا نقل قول هایی کردند. او می گوید که کلیسای انگلستان جدید، پس از اینکه متوجه شد که جهت این وعظ ها به سوی کالوانیسم است، آن را در آغوش گرفت و از آن به بعد این گردهم آیی ها به عنوان «کلام خدا» که می خواست آموزشی تخصصی از طریقه پیوریتن در مسیحیت را ارائه دهد، پذیرفته شد.
راسک توضیح می دهد که چطور این پدیده در میان جوانان رسوخ کرد و از چارلز چانسی نقل می کند: «بسیاری به چنین چیز جدیدی آورده شدند، و برای آنهایی که موقعیت ها را نشنیدند، این واقعی است که آنها بی سوادان و جوانان بودند...» او می نویسد که اثر این گردهم آیی بی نظیر قابل دیدن و شنیدن بود. جای شک نیست که جلسات خانگی سرشار از این مباحث بود. در این شرایط ادوارد نه تنها درک کرده بود که چه چیزی اتفاق می افتد بلکه از بیداری دفاع می کرد. این یک تغییر تاکید بر اثرات سخنان بر بدن های مردم به آزمون درونی کار روح خدا بر روح های مردم بود. «یک کار این نیست که توسط آثار بدن فرد از قبیل اشک ها، لرزش ها، تشکرها، زار زار گریه کردن ها، آزار بدن، و احساس قدرت بدن مورد قضاوت قرار بگیرند»
در عین حال، برای مردم عادی، جوانان و پیران، که در جلسات خانگی شرکت می کردند، ارزش سرگرمی غیر قابل انکار است. آنها می توانستند مشاهده کنند که رفتارهای فوق العاده ای در پیرامونشان اتفاق می افتد: بیدار شدن برای تجربه های متنوعی که تولید شده بود مورد توجه قرار گرفت. هیچ کسی کاملا مطمئن نبود که در یک روز شنبه چه اتفاقی می افتد. دوم، فرد تبدیل به بازیگر کلیدی شده بود. دیگر یک دریافت کننده منفعل نبود که مضامین دینی را در وعظ افراد یک طرفه بپذیرد، بلکه تبدیل به مشارکت کنندگان، توانمند برای نمایش شنیداری و پدیداری این فوران روحیه خدایی شده بودند. برای غش و ضعف کردن از ترس جهنم، برای لرزیدن و تکان خوردن همه، برای گریه و شیون با ترس، و آنگاه تجربه جذبه و از خود بی خود شدن از یک ورژن بهشتی، این توانمندی و تعامل و در نهایت سرگرمی بود.
• وعظ دوره گردی
از شروع بیداری، بازدید واعظان نقشی اساسی در توضیح بیداری در سایر کلیساها یا حفظ حرکتی که تولید شده بود کرد. خود جاناتان ادوارد به طور متداول برای وعظ به جاهای مختلف دعوت می شد.جالب است، وقتی که وی خطابه معروش با عنوان «گناهکاران در دست خدایی عصبانی» را ایراد کرد در اینفلیلدز به عنوان یک واعظ بازدید کننده ای که اثری بی بدیل بر اجتماع دارد معرفی شد. بازدید ادوارد از دیگر شهرها به این معناست که بازدید واعظ به همین ترتیب آمد تا به نورث هامپتون رسید. همسر ادوارد، ساره، افکار خودش را درباره آقای بوئل که در ژانویه 1742 بازدید می کند چنین ثبت می کند:
تا آنجایی که من درباره او و موفقیت او شنیده ام، من امید زیادی داشتم که اثر زیادی از کلام وی در اینجا ببینم. من خشنود شدم وقتی که دیدم خداوند بر او برتری و والایی را قرار داده است. و احترام مردم به او تعلق گرفته است، و موفقیت بزرگتر در وعظ اوست، که در ادامه وعظ آقای ادوارد می خواست به شهر لستر برود.
این در طول ملاقات آقای بوئل به شهر بود و غیبت همسرش که ساره ادوارد تجربه کرد چه چیز می تواند به عنوان نوعی خلسه الهی و جذبه که برای یک دوره 70 روزه به طول انجامید.
پیش از این دوره طولانی، مردم تشویق شدند که جویای چنین تجربه ای از طریق یافتن یک وزیر باشند که با بیداری همدل بود. همچنین وایتفیلد مثالی فوق العاده از یک وزیر واعظ دوره گرد بود، مسئول دفاع از واعظان دوره گرد برای حل و فصل وزارت انگلستان جدید، گیلبرت تنت بود. از انتهای سال 1739، تنت به ارسال وزیران خودش، اغلب بدون دعوت نامه، به مناطقی از نیو جرسی و پنسیلوانیا که در آن زمان توسط غیر پنسیلوانیایی ها خدمت می شدند، شروع کرد.
در خطبه ناتینگهام در مارس 1740، «خطر یک وزارت ضد دینی» تنت از این سیاستگذاری با حمله مخرب به کالرجی دفاع می کند. در این حمله، تنت مردم را به قضاوت کیفیت های وزرایشان می خواند تا انتخاب کنند که کدام یک را بشنوند:
کسی که در ذیل یک وزیر شایسته از هدیه ای کم نظیر برخوردار است، اما با این حال بعد از داشتن تلاش صادقانه برای دریافت منفعت از طریق وزیرش اگر احساس کرد که چیز کمی دریافت کرده یا هیچ چیز نگرفته است، باید بداند که منافع واقعی و منافع بیشتری در جای دیگری وجود دارد، من می گویم که او می تواند به طور قانونی برود و به طور متداول بهتر است که جایی برود که چیز بیشتری برای روحش وجود دارد...
تنت بنابراین توضیح داده است که مصرف کننده حق انتخاب از بازار مذهبی را دارد. وزرای وابسته به کلیسای مشایخی پروتستان که این بیداری را با اعلان دیدند و عدم اعتماد می توانست همه آنچه می خواستند از بین ببرد، اما اقتدار معنوی آنها اکنون به چالش کشیده شده بود و نظم اجتماعی مراقب قلمرو کلیسا از بین رفته بود. انتخاب جویایی از میان اظهارات واعظان به واقعیت پیوسته بود.
در دفاع وی از بیداری در امریکا، ادوارد به مثال هایی از چنین پاسخ هایی به خطابه ها در انگلستان، اسکاتلند و ایرلند اشاره کرد. با این حال، جاذبه پدیده همچنان که در تمام اجتماعات انگلستان جدید پخش می شد، به اندازه شدت اثرات مذهبی وجود داشت. این باعث شده بود که بیداری بزرگ در امریکا یک تجربه شدید باشد. برای ادوارد و بسیاری از افراد دیگر، خوشحالی جشن هزاره از چیزی بود که در حال اتفاق بود. مسیحیت بریتانیا ممکن است در فرآیندی باشد که به اشتراک گذاشته نشده و امریکا جایی را برای این آغاز انتخاب کرده است:
غیر محتمل نیست که این کار روح القدس باشد، بنابراین فوق العاده و بی نظیر این است که کشیده شود یا حداقل، یک مقدمه از کاری فاخر از خدا باشد، بنابراین اغلب پیشگویی در متون وجود دارد که در پیشرفت و مسائل آن است، باید جهان بشری تجدید شود. و چیزهای زیادی هستند که آن را ممکن می سازند که این کار در امریکا آغاز می شود... خدا ممکن است بخواهد که آن را در جهانی جدید احترام روحانی آغاز کند، وقتی که او بهشتی جدید و زمینی جدید را خلق می کرد.
بیشتر اعتبار برای این یافته ها بر امریکا اعتماد می کردند و همه این ها به خود ادوارد باز می گشت. در اکتبر 1737، اسحاق وات و جان گایز در لندن کتاب «روایت اعتقاد به کار بی بدیل خداوند در تبدیل صدها روح در نورث هامپتون» را منتشر کردند. در یک مثال این شهر جدید هامپشایر از 200 خانواده تشکید شده بود تبدیل به مثال از احیای دینی شد. ادوارد حسابی دقیق را از گفتگوهای 1735 تا 1736 که تبدیل به نقاط گفتگوی پیوریتن های پیشین در انگلستان شده است ارائه می کند. همچنان وات و گایز در مقدمه خودشان اظهار می کنند:
دوازده یا چهارده شهر و روستا، به طور عمده، در هامپشایر جدید، نزدیک به بانک های رودخانه کانکتیکات قرار گرفته اند، در میان مجموعه ای از 30 مایل، در جاییکه خداوند خشنود است، دو سال پیش برای نمایش آزادی و پادشاه رحمت ارواح انبوه در یک فضای کوتاه زمانی، آنها را از یک حرفه رسمی سرد و بی دقت مسیحیت، به شیوه زنده هر ظریف مسیحیت و شیوه قدرتمند دین مقدس ما تبدیل کرد.
آشکارا، ادوارد و جماعتش در نورث هامپوت چیزهایی را کشف و تجربه کردند که بقیه جهان پیوریتن آرزوی تجربه آن را برای خودش داشت. این شامل تجربه مذهبی مفرحی بود: انتقال یک رویکرد گرفته و رسمی به وظایف مذهبی در چیزی که جذاب، رمانگونه، و حیات بخش بود. در نظر چشمان پیوریتن جهان به انگلستان جدید بازگشت، و با جهان پیوریتن جهان بیش از اندازه از رویدادهای بیداری بزرگ با جزئیات آن آگاه شد.، تحلیل تقریبا علمی جاناتان ادوارد در نوشته هایی منتشر شدند، افراد به طور بالقوه توانمند شدند. جهان به ناگاه می خواست که درباره تجربه معنوی زنان و کودکان نورث هامپتون و سایر شهرهای انگلستان جدید بداند. آنها از ترس غش می کردند، ورژن هایجان انگیز و نشئه کننده از بهشت فرض مرکزی به عنوان متخصصان الهیات و مردان کلیسا در امریکا و انگستان برای تفسیر آشکار شدن بی نظیر «روح القدس» شد.
• درک بیداری بزرگ
در جستجوی ارزیابی بیداری بزرگ در مواردی از سرگرمی، بسیار آسان است که شخص را با نقدهایش از قبیل چارلز چانسی، تنظیم کرد. از دست دادن آن به عنوان «کج خلقی مغز» کاری از «اشتیاق» یک هیستری توده ای، یک نوع سفر معمولی می باشد. ممکن است، برخی تصدیق ها برای این مشاهده، به ویژه وقتی که افراط از تحرک بررسی می شد. با این حال، این بسیار مهم است که ادوارد چگونه «بیرون ریزی روح القدس» را تفسیر کرده است و برای آزمون دیدگاه وی در نور یک درک دینی به عنوان شکلی از سرگرمی تجلی یافته است. در درجه ای سطحی، چنین سوالی ممکن است بی ثمر به نظر برسد، اما یک تحقیق عمیق تر از پیچیدگی ها اندیشه ادوارد می تواند نتایج شگفت انگیزی را به همراه داشته باشد.
ادوارد، شاید بیشتر از هر نظریه پرداز مذهبی از زمان اصلاح مذهبی تا حال حاضر، فضایی ویژه و برجسته در طنین نظری خودش از روح القدس ایجاد کرده است. یک نگاه چسبیده به روح و نقش آن در تقدیر مسیحیت دارد. برای تمام نظریه ادوارد دشوار است حق حاکمیت و قدوسیت وحشتناک از تثلیث خداوند: پدر، پسر و روح القدس. ادوارد درباره خدا بحث می کند، نمی تواند محدود به یک حالت قابل پیش بینی برای عمل باشد. در این بخش راسک به بیانات ادوارد درباره خداوند می پردازد و تصویری از خدایی ارائه می دهد که نه با چشم دیده می شود و نه با گوش شنیده می شود و نه در قلب مرد و زن و فرشتگان می گنجد. و این خدا انسان را به زمین آورده است تا چیزهایی که خلق کرده است را ببیند و شگفت زده شود. وحی را بر ذهن بشر نازل کرده است و کاری را بر دستانش نهاده است.
این خدا خدایی است که بالای همه چیز است و خدای شگفت انگیز است. هیچ شگفتی وجود نخواهد داشت اگر تفکری از خدای متعال صورت بگیرد، فناپذیران غش می کنند و قدرت بدنشان را از دست می دهند:
چقدر معقول است که فرض کنید، که اگر خدا یک عنوان کوچک در حجاب باشد، که اجازه دهد نور به درون روح بتابد- و نگاهی از چیزهای عالی دیگر جهان در برتری تعالی جاودانه باشد. که طبیعت بشر، که به عنوان یک گیاه، یک برگ در حال افتادن، یک گل ضعیف پژمرده، باید مورد تردید و تحت چنین کشف باشد.
مشاجره ادوارد این است که یک خوانش صحیح از متن مقدس قدرت و آزادی روح القدس را فاش می کند.
ستون تا متن بعد از متن جاییکه روح با تعالی قدرت الهی پیوند می خورد، ادوارد جمع بندی می کند: «بنابراین روحیه توسط طوفانی بزرگ و آتش، چیزهایی قدرتمند در عمل بازنمایی می شوند.» بنابراین، برای ادوارد این چیز منطقی برای روح القدس است که چیزهای رسمی عبادت را بشکند و سیران دین تجربی فوق العاده و جدیدی را ارائه دهد. سیران الهام الهی در کلیسا در صورتی که خدا دآن معنا را برای دادن به مردم انتخاب کرده باشد برای درک دین درست قابل پذیرش است:
اگر خدا خشنود است که آگاهی افراد را متقاعد کند، بنابراین آنهایی که نمی توانند از تظاهر به تعالی بیرونی کنند، حتی قطع کردن و شکستن آن عموم به معنای شرکت کردن است. من فکر نمی کنم این گیج شدن است، یا یک قطع ناراحت باشد. بایستی خدایی که همه مردم را در زمین ساخته و پرداخته است از تجربه عموم مردم با چنین گیجی اینچنین که وجود دارد شکسته شده باشد.
بنابراین آیا نگاه ادوارد از روح القدس به عنوان سرگرمی قلمداد می شود؟ اگر تعریف سرگرمی این باشد که پیشتر تعریف کردیم، به عنوان «عملی که توجه شخص را با رضایت او به خودش جلب می کند» آنگاه چنین تجربه روحی در نهایت می تواند به عنوان شکل اعظم سرگرمی تفسیر شود. در خاطراتی که او ضبط کرده است آمده:
من زمان های بسیاری دارم، حس می کنم شکوه شخص سومی از تثلیث، و دفتر او به عنوان تقدیسگر، در اجرای تقدس او، ارتباط با نور الهای و زندگی برای روح.
برای ادوارد، اندیشیدن به خداوند برای تکامل و رضایت روح کافی است. اندیشه ادوارد، کالوانسیم سخت انگلستان جدید است که تبدیل به یک عرفان دینی به شکل متناقض می شود، صعودی به بالا به طور معمول در همکاری با چشم انداز لذت بخش از سانتا ترسا می باشد.
اگر انتظار برای قدرتی آزاد و بیرون ریزی روح القدس یک عنصر اصل و حیاتی اندیشه ادوارد بود، دیگی درک او از فرآیند تبدیل بود. به طور مشابه، برای بسیاری از کالوانیست ها، ادوارد معتقد بود که انسان طبیعی امیدی به نجات ندارد اما مقصدش برای خشم خداوند و لعنت اخروی بود، بدون رحمت عیسی مسیح این امر محقق می شد. بنابراین ادوارد کالوانیسم ارتدکس را بند بند کرد. در گردهم آیی نورث همامپتون، او سنتی شفاف و مستقیم از پیوریتن ها، پدر بزرگش سلیمان استودارد با توجه به فرآیند تبدیل دریافت کرد.
ادوارد درباره استودارد بحث می کند، که او پنج برداشت روح را در وزارتش داشت. اولیت در حدود 57 سال پیش بود؛ دومی در حدود 53 سال پیش، و سومی در حدود 40 سال پیش، چهارمی در حدود 24 سال پیش، پنجمی در حدود 18 سال پیش. برخی از این زمان ها بیشتر از دیگر موارد قابل توجه بودند و در مجموع ارواح بسیار بودند. ادوارد بنابراین سنتی را به ارث برد که حافظه ای همگانی از زمان های ویژه وقتی که افراد تحت فرآند پیوریتن ها متقاعد شده بودند که گناه و اقرار به آن را باید در حضور عیسی مسیح انجام دهند. بر اساس کالوانیسم پاک دین انگلستان جدید، این تنها «استادان» دین مسیحیت بودند، آنهایی که در واقع از طریق این فرآیند، رفته بودند، که می توانست به دستی فرض نجات اخروی را به همراه داشته باشد. بنابراین، فشاری قابل توجه، به ویژه بر کسانی که هر هفته در عبادات شرکت می کردند، برای تبدیل شدن به چنین «معترفانی» ایجاد شد. حتی تا این اندازه که اینکه افراد چگونه می توانند مطمئن شوند که نجات یافته اند و جزو این دسته از افراد هستند؟
برای ادوارد، حیاتی بود که آنها دانش تجربی از اعتقاد مسیحی دارند. قلب، نه مغز، مرکز تجربه دینی و الوهیت بود. بعلاوه اینکه برای این بینش قابل توجه اعتقاد ادوارد این بود که روح القدس می تواند در اثرگذاری دینی بر افراد کار کند، «بیداری بشر آگاه،... و دلیل اینکه در آنها آرزوهای بزرگی وجود دارد» برای رسیدن به آنچه خداوند می خواهد. این ترکیبی از عقاید بود که برای درک آنچه تفسیر ادوارد است از آنچه در بیداری بزرگ اتفاق می افتد محوری است.
فرآیند تبدیل، از طریق تجربه به گونه های مختلف، بدون شک می تواند به عنوان تهیه کننده گام های ویژه طبقه بندی شود. ادوارد اقناع کرد که اگر طبقه های ذیل از تجربه به حساب آیند، آنگاه می توان ادعا کرد که روح القدس در کار بود:
1. آگاهی از «طبیعت دردناک»: گناه و عدم خشنودی خداوند از آن.
2. درماندگی با تعامل با یکی از «شرایط تیروه روزی» بدون حمایت خداوند.
3. «نگرانی جدی» برای کمک خداوند و نجات اخروی
4. گشودگی چیزی که خداوند برای آوردن تغییر استفاده می کند.
اگر این گام ها مشهود بودند، آنگاه ادوارد یادآوری می کرد لاقیدی درباره پاسخ های خارجی افراد را به کار خداوند.، اگرچه آنها گریه می کردند، شیون می زدند، تشنج می کردند، یا دیگر کارهای «خون و بدن» را انجام می دادند.
تاکید بر اثرات دین پژواکی دارد که تفسیر ارسطو در مورد هدف تراژدی می گوید: «تراژدی، آنگاه، بازنمایی یک عمل است که ارزشی جدی برای توجه دارد، در خودش کامل است، و از برخی میادین، در زبان توسط یک متغییر مناسب ابزار هنری برای چندین بخش از بازی، در یک شکل عملی و نه روایی ارائه شده است. «به معنای ترحم و ترس از آوردن درباره پیوریتن چنین احساسی است» در سیاست، ارسطو ایده خودش را در تطهیر بیان کرده است:
برا احساساتی که اثرات خشونت باری بر برخی افکار ارائه شده همه دارند، اگرچه با درجاتی متفاوت، ترحم و ترس، برای مثال و همچنین هیجان بالا، به عوان این بسیار اختلال برای چیزی هستند که موضوع وحشت است. ما اثر موسیقی ترسناک را بر بعد و زمانی که آنها از تون استفاده می کنند می بینیم که دیوانگی است. بنابراین بازیابی سلامتی، یافتن، همچنان که بوده است، درمان و تطهیر است.
برا ادوارد کار کردن روح القدس بر اثر دینی یک شخص سبب نمی شود که تطهیر پیدا کند، آنچنان که در گفتار ارسطو شرح داده شد. با این حال، ادوارد مخالف روحی که افراد را می ترساند نیست. برای جلوگیری از ترساندن آنها از پرتگاه جهنم می گوید: «آنها بر یک لبه می ایستند، و تنها آماده هستند که در آن بیافتند، و خطر آن را درک نمی کنند. این یک چیز معقول نیست که یک فرد را در یک اتاق آتشین نگهداری کنند.» سرگرمی مدرن اغلب وابسته به لذت از ترس است: از فیلم های ترسناک گرفته تا سواری هیجان انگیز. ارسطو بحث می کند که درام از ترس در یک راه مبتکرانه استفاده می کند، یک تمرین شبیه سازی شده در واقعیت برای آزاد کردن احساس ترس و ایجاد حس تطهیر. برای ادوارد، ترس از جهنم شروع یک فرآیند هدفمند برای آوردن درباره تبدیل بود.
پریشانی ناشی از ارواح مردمی است که به عنوان نتیجه این ترس متنوع شده اند: برای برخی، پریشانی به سرعت برطرف می شود، در حالیکه برای دیگران منجر به بی خوابی شب ها و کابوس روزها می شود. یک مثال خوب برای پریشانی روح می تواند در حساب ادوارد از «زندگی و روزمرگی برگردان. دیوید برینارد» باشد. برینارد با خانواده ادوارد در مارس 1747 به دنیا آمد و تا زمان مرگش در اکتبر 1747 زندگی کرد. زندگی زاهدانه جوانی و تشویق او در روبرویی با مرگی زودرس اثر زیادی بر ادوارد گذاشت. او جزئیاتی را از اندوه و افسردگی برینارد بازگو کرد. اینکه افسرده و متقاعد شده بود که «هیچ چیزی در بهشت یا زمین وجود ندارد که بتواند مرا خوشحال کند.» یک آگاهی واضع از «یک شکوه غیر قابل بیان» که روحش را به تسخیر خود درآورده بود. سال های آغازین، در 1737روایت ایمان کامل کار شگفت انگیز خداوند، منتشر شد. در این اثر ادوارد مشاهده کرد که پیش از تبدیل، افراد «چیزی هستند که برای مرزهای آرزو آورده اند و نگاهی دارند که به اندازه ای سیاه است که شب به همان اندازه برای آنها پیش از اینکه روز بر روح هایشان بتابد تاریک است.»
فربیندگی این توجه مادی ممکن است سفرس روحانی باشد، این با این حال به طور ابتدایی در فرآیند هیچ وابسته به سرگرمی ظاهر نمی شود. ممکن است برخی تشابهات غرق با مفهوم تصفیه کننده ارسطو از احساس تقوا فراخوانی و افزایش می یابد. با این حال، تفاوت قابل توجهی میان فراخوانی تقوا برای یک چهره تراجیک در صحنه نمایش است و روح را آشفته می کند. البته یک نگرانی عمده در بیان نجات اخروی دیگران وجود دارد، بنابراین نگرانی نیرومند، این تهاجمی است که هدف عمده آن برای احیای شتاب آن به پایان است. در این درک متناوب با ارسطو بهتر است.
با این حال، تناوب مدرن برای پریشانی روحی که ارزش تعمق همچنین ارزش بودن و تلقی سرگرمی دارد. لوازم ثابت ورزشی از قبیل فوتبال، ساکر، بسکتبال، و اشکار عمده سرگرمی های روزمره هستند. برای ورزشکاران یک تیم باختن، معمولا به عنوان زمانی تلف شده است و هیچ امیدی به بازگشت وجود ندارد. این می تواندد حسی از ناامیدی را ایجاد کند. ورزشکاران شوریده می توانند در عملکرد و بی کفایتی تیمشان نقش داشته باشند.
اگر پرسیده شود آنها احتمال ندار که چنین لحظه ای را به عنوان سرگرمی شناسایی کنند. با این حال، اگر آنها بخشی از سرگرمی نیستند، این بسیار دشوار است که تشخیص دهیمچه طبقه بندی های دیگری نظیر لحظاتی می تواند تحت این عنوان طبقه بندی شود. علاوه بر ای، اگر تیمی که آنها حمایت می کنند ناگهان در آخرین لحظه پیروزی را کسب کند، لذت و شوقی غیر قابل انتظار از پیروزی دریافت می کنند و این پیروزی چیزی نیست که قابل برابری با یک پیروزی ساده باشد. و لذت مضاعفی از این پیروزی دریافت می کنند.
علاقه مندان به فوتبال چنین پیروزی را برابر با بالاترین شکل سرگرمی می دانند.
تجربه دیوید برینارد از جذبه معنوی این است که روح من بار دیگر به لذتی غیر قابل وصف بازگشت. اما این یک مثال از این پدیده در نوشته های جاناتان ادوارد است. خاطرات او نه تنها از تجربیات خود به عنوان یک مرد جوانتر حکایت می کند بلکه همچنین حسابی قابل توجه از تجربه عروج روحی از همسرش ساره ادوارد نیز می باشد. در رساله درباره اثرات دین، ادوارد بازتابی از این تجربیات را ذکر می کند. در این کار 1746، او راهی طولانی را از حمایت ظهور فیزیکی بیرون ریزی روح بیان می کند. سرخوردگی توسط بسیاری از نمونه های جعلی از بیداری می آورد، ادوارد در تاثیرات دینی، سعی می کند که تعیین کند نشانه های شفاف صمیمیت و همدلی با خداوند چگونه است. او در اهمیت بازنشستگی بشر برای ارتباط با خداوند در تنهایی، به عنوان یک مساله حیاتی برای زندگی دینی اشاره می کند. برای جستجوی خداوند، ادوارد ادعا می کند، این حماقت نیست، خود بخشندگی یا پیگیری حریصانه. نه اینکه برای لذت بردن، همچنین این لذت عالی را به همراه می آورد.
در پایان راسک ادعای ادوارد را مطرح می کند که می گوید برای رسیدن به آن لذت معنوی باید به شدت برای آن گرسنه و تشنه بود و این طبیعت و روح اثرگذاری است که هرچه بزرگتر باشی، به تقدس و شرایط بیشتر می رسی.
این تحلیلی از طبیعت و هدف اثر دین بود. زبان او به صراحت به لذت و خوشگذرانی اشاره می کند. مفهوم لذت و خوشی یکی از توجهات ویژه در ارزیابی سرگرمی است. برای ادوارد دلیل اینکه چرا بشر آفریده شده است این است که کشف کند که لذت واقعی و شادی این است که الهیات درست را کشف کنیم. در این درک اثر دینی اشاره می کند به منابع واقعی سرگرمی. برای اینکه اگر «جذابیت» اینگونه تعریف شود، جلب توجه، یا جذب ذهن، آنگاه ادوارد بیان می کند که هیچ اشتغالی بزرگتر از جلب توجه کردن نیست. تفکر ذهن، آنگاه مدیتیشن به سوی خداوند با شکوه.