«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- نقشه جزئی از بازنمایی تصویری است. نقشه حالت تصویرگونگی دارد و خصلت نمادین و نمایه ای دارد.
نقشه ها در هر نقطه ای از دنیا که چاپ می شوند خود آن کشور در مرکز قرار می گیرد و باقی را در حاشیه قرار می دهد.
در اینجا این بحث مطرح می شود که هنر چیست؟ هنرهای تجسمی کدام است؟
پورتال جامع انسانی آسمانی در یادداشتی به سوال دوم پاسخ داده است:
هنرهای تجسمی که به آن گاهی هنرهای بصری یا دیداری نیز گفته میشود، آن گروه از هنرهای مبتنی بر طرح است که مشخصاً حس بینایی را مخاطب قرار میدهند. هنرهایی چون نقاشی،خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و طراحی داخلی و همچنین هنرهای مشتق از آنها از این دستهاند.
هنرهای تجسمی با هنرهای نمایشی، شنیداری و کلامی و دیگر انواع هنر متفاوت است، هر چند این تقسیمبندی چندان محکم نیست.
در حال حاضر و در کاربرد کنونی، هنرهای تجسمی شامل هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است، هنرمند تجسمی بهشخصی اطلاق میگردد که در زمینه هنرهای زیبا، هنرهای دستی و هنرهای کاربردی فعالیت میکند. مبانی هنرهای تجسمی را می توان به قواعد درک زبان وابداع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد.ساختن و فهمیدن آثار هنرهای تجسمی موضوع اصلی مبانی هنرهای تجسمی است. زندگی انسان بر اساس ارتباط هایش با جهان پیرامون و با همنوعانش شکل می گیرد. زبان وسیله ارتباطی بسیار مهمی برای انسان هاست اما فقط دانستن زبان و یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدم ها کافی نیست، بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز لازم است. با این حال گاه دو یا چند نفر که از زبان مشترکی برخوردارند منظور یکدیگر را به درستی متوجه نمی شوند. به همین دلیل شناختن زبان و قواعد آن طرز به کار بردن صحیح کلمات نیاز به آموزش دارد. بر همین مبنا درست نوشتن و صحیح خواندن برای درک مفهوم یک اثر نوشتاری و انتقال صحیح معانی آن دارای اهمیتی ویژه است. بنابراین برای درک درست یک نوشته شناختن قواعد و دستور زبان و معنی کلمات ضروری می باشد.
با توجه به این مقدمه باید گفت درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن و درک کردن ابزار و عناصر هنر تجسمی دارد، با این تفاوت که برای آموختن زبان نوشتاری قواعد شناخته شده و دقیقی وجود دارد، اما زبان عناصر هنر تجسمی بسیار پیچیده تر و دشوارتر است. در این میان چشم به عنوان عامل دیدن و نگاه کردن نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد، زیرا دیدن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه واقعیت و اشیا پیرامون را برای ما فراهم می کند.
اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولاً تصاویر اشیاء را نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آنها می دانیم. به طوری که با دیدن تصویر یک شیء می توانیم بفهمیم که ویژگی ها و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیاء و یا حتی توصیفی که از آنها می شود نمی توان آن طور که باید به خصوصیات آنها پی برد.
با این توضیحات می توان پی برد که آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی تا چه اندازه می تواند در درک کردن درست جهان بصری مؤثر باشد. به ویژه این که در دوره معاصر، فراوانی رسانه های ارتباط بصری از قبیل کتاب های تصویری، تبلیغات، عکس، تلویزیون، سینما و رایانه زندگی روزمره ما را مشحون از تصاویر کرده است و به این دلیل اهمیت آموختن مبانی هنرهای تجسمی کاملاً بدیهی به نظر می رسد، علی الخصوص برای کسانی که می خواهند تحصیل و کار خود را با فعالیت در زمینه هنر تجسمی ادامه دهند.
عناصر و نیروهای بصری
عناصر و نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دوبخش کلی تقسیم می شوند:
۱- بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم و همان عناصر بصری محسوب میشوند.: مثل خط – سطح – رنگ – شکل – بافت – اندازه و تیرگی و روشنی.
۲- بخش دیگر کیفیات خاص بصری هستند که ببشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در بکار بردن عناصر بصری میباشند. از قبیل تعادل – تناسب – هماهنگی – کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
تفاوت دیدن و نگاه کردن
در یک معنای کلی عمل دیدن واکنشی طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان میدهد در حالی که انسان عمل نگاه کردن را به طور ارادی و برای مقصودی خاص انجام می دهد. در عمل دیدن انسان به طور طبیعی رنگ – شکل – جهت – بافت – بعد و حرکت اشیاء را به وسیله پیام های بصری دریافت میکند. در حالی که در نگاه کردن علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات میان آنها دقت میکند. بنابراین میتوان گفت نگاه کردن یک روادید ارادی است و نوعی جست و جوی بصری محسوب می شود. در حالی که دیدن واکنش طبیعی عضو بینایی به نور است که در شرایط مساعد به طور خود به خود انجام می گیرد.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- در نشانه شناسی ما یک سری عناصر نشانه شناختی داریم که در واقع عناصر طراحی و عکاسی و نقاشی هستند.
این عناصر عبارتند از:
خط نیز فاصله میان دو چیز است و ضخامت ندارد.
اشکال هندسی، از ترکیب خطوط شکل می گیرند. طول و عرض دارند.
ما در واقع دو نوع شکل داریم:
1. اشکال هندسی
2. اشکال ارگانیک
بافتار چیست؟
بافتار یا Texture از ترکیب شکل و خط ایجاد می شود. برای مثال هرچه فاصله خطوط بیشتر باشد زبری بیشتر دیده می شود و هرچه فاصله کمتر باشد نرم تر به نظر می آید.
کنتراست هم در این زبری و نرمی اثر دارد. کیفیت بساوایی و لامسه ما را درگیر می کند.
حجم چیست؟
علاوه بر طول و عرض، شکل دارای عمق و ضخامت است. تکنیک هایی هستند که با سایه زدن تنظیم (ارزش) را انجام می دهیم. به یک حجم واقعی می توان از زوایای مختلف نگاه کرد.
ارزش چیست؟
تغییر کنتراست باعث ایجاد ارزش می شود.
فضا چیست؟
فضا ممکن است دو شکل مثبت و منفی داشته باشد. چارچوب قرار گرفتن بافتار را فضا می گویند.
در یک تصویر نقاطی که سیاه هستند را فضای منفی و نقاطی که رنگ نشده اند و سفید می باشند را فضای مثبت می گویند.
فضا شامل دو بخش می شود:
1. عمق: اگر سوژه و سایر فضاها فاصله داشته باشند.
2. کم عمق: اگر پرسپکتیو وجود داشته باشد.
فضا در بعد نیز به دو قسمت تقسیم می شود:
1. دو بعدی
2. سه بعدی
کاربردهای نمادین اشکال چه هستند؟
ما مربع را برای زمین به کار می بریم.
مثلث در مسیحیت نماد تثلیث است.
دایره نماد کامل بدون عیب و نقص بودن می باشد.
علامت دایره سفید و سیاه که دو نقطه سفید و سیاه در آن وجود دارد را یین یانگ می گویند.
علامت بعلاوه نمادصلیب سرخ و علامت ضربدر نماد ممنوع بودن یا مجهول بودن است.
«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- انواع نشانه های پرس را در یادداشت پیشین معرفی کردم در این یادداشت به تصور ذهنی می پردازم.
نشانه های سه گانه پرس به توانایی ذهن انسان برای مجسم کردن اجسام بر می گردد و بسیاری از توانایی های ما مبتنی بر این توانایی است.
صداها و مزه ها و حتی فکر و اندیشه بر اساس یک تصویر بازنمایی می شوند. ما واقعیات بیرونی را بر اساس تصاویر می فهمیم. علت آن این است که فهم تصویری راحت تر و سهل تر است و بنابراین عقل مفاهیم انتزاعی را به صورت تصویرهایی که توضیح می دهم ذخیره و بازیابی می کند.
توانایی ذهنی متفاوت است. برخی حافظه تصویری یا حافظه غیر تصویری دارند. حتی حافظه های غیر تصویری هم متفاوت است. برخی می توانند تصویر بچه را بخوانند، اما برخی تعداد بیشتری از تصاویر را در حافظه نگه می دارند.
تصویر سازی ها مشخصا فرهنگی هستند مثلا من اگر بگویم یک پرنده مثال بزن، ممکن است افراد مختلف مثال های متفاوتی را بزنند و مبتنی بر فرهنگ است. حتی اشکال هندسی هم همینطور است. مثلا مثلث های مختلف بسته به شرایط متفاوت است.
تصورهای ذهنی فقط تصویری نیستند:
1. صدای رعد
2. علف خیس
3. بوی ماهی
4. مزه خمیر دندان
5. لرزش در اثر سرمای شدید
6. خوشحالی زیاد
تصورهای ذهی فوق مربوط به شنوایی، لامسه، بویایی، چشایی، حرکتی و احساسی است.
تصاویر انتزاعی نیز یک تصویر را در ذهن متبادر می کند. مثلا عشق ممکن است معشوقه یا معشوق یا گل را تصور کنید.
گاهی با ترکیب های تصویرهای مختلف را تصور کنید.
تصور ممکن است گاهی حالت روایی داشته باشد. یعنی یک نفر در یک جایی اتفاقی برایش بیافتد. مانند یک فیلم، مثلا وضو گرفتن در این مورد شما یک چیز روایی از وضو گرفتن خواهید داشت.
پژوهشی درباره تصور ذهنی
سابقه طولانی در حوزه روانشانسی و پزشکی دارد. در تحقیقی که استفان کاسلین (1983) انجام داده است می گوید که ابتدا شما یک تصور ذهنی می کنید و سپس آن فعالیت را انجام می دهیدم. (تصور ذهنی)
سوسور: برای شنیدن واژه ها (تصور صوتی) ایجاد می شود. مثلا شما بعد از شنیدن کتاب تصور صوتی به دست می آورید.
تحقیق پیشرو در این حوزه تصویری است که دو فیلسوف و روانشناس امریکایی نظریه داده اند. طرحواره تصویر ذهنی (Image Schema) را ارائه دادند.
مبنای طرحواره ذهنی چیزهایی هستند که در اثر تجربه های روزمره در ذهن ما شکل می گیرند. حالت روایی، زمانی و مکانی دارند. من اگر بگویم سرحال بودن اگر بگویم سرحالی یا ته حال؟ معنای آن عوض شد و تبدیل به مکان شد.
طرحواراه ذهنی مانع که یک طرحواره مکانی است.
یک مانع را تصور کنید که بین شما و شی مورد نظرتان وجود دارد. این شکل در فارسی برای چه استعاره ای به کار می رود؟
برای مثال برای یادگیری واژه Pedestrian یا عابر پیاده می توانید یک تصویر درست کنید. این کلمه شبیه پدرسوخته است. یعنی یک روز داشتم رانندگی می کردم یک پدرسوخته که عابر پیاده بود جلوی ماشینم پرید و نزدیک بود بزنمش.